حديث آرزومندي
از هردري سخني

بنام خدا باسلام وعرض خدا قوت مرحوم شیخ بر خواندن نمازهای روزانه در اول وقت تأكید بسیار داشت و این نخستین وصیت او به فرزند خویش بود. این عارف حقیقی می‌گفت: اگر آدمی یك اربعین به ریاضت پردازد، اما یك نماز صبح از او قضا شود، نتیجه آن اربعین، «هَبَاء مَّنثُورًا» خواهد شد. (اشاره به آیه 23 سوره فرقان و به معنای پراكنده‌شدن ذرات غبار در هوا) جناب شیخ فرزندش را بر تهجد و نماز شب سفارش می‌كرد و می‌گفت: «بدان كه در راه حق و سلوك این طریق، اگر به جایی رسیده‌ام، به بركت بیداری شب‌ها و مراقبت در امور مستحب و ترك مكروهات بوده است، ولی اصل و روح همه این اعمال، خدمت به ذراری (فرزندان) ارجمند رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم است.» نقل است جوانی نزد شیخ حسنعلی نخودكی اصفهانی آمد و گفت: سه قفل در زندگی‌ام وجود دارد و سه كلید از شما می‌خواهم! قفل اول این است كه دوست دارم یك ازدواج سالم داشته باشم، قفل دوم اینكه دوست دارم كارم بركت داشته باشد و قفل سوم اینكه دوست دارم عاقبت بخیر شوم. شیخ نخودكی فرمود: برای قفل اول، نمازت را اول وقت بخوان. برای قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان. و برای قفل سوم هم نمازت را اول وقت بخوان! جوان عرض كرد: سه قفل با یك كلید؟! شیخ نخودكی فرمود: نماز اول وقت «شاه كلید» است


: مرتبه
نوشته شده در دو شنبه 26 فروردين 1392برچسب:, ساعت 14:52 توسط سياوشي

در شهر ما دیوانه ای زندگی میکند که همه او را دست می اندازند و در کوچه پس کوچه های شهر بازیچه بچه ها قرار میگیرد.روزی او را در کوچه ای دیدم که با کودکانی که او را ملعبه خود قرار داده بودند با خنده و شادی بازی مبکرد.او را به خانه بردم و پرسیدم: چرا کودکانی که تو را مسخره میکنند و به تو و حرفها و کارهایت میخندند را از خود نمیرانی؟؟ با خنده گفت: ((مگر دیوانه شده ام که بندگان خدا را از خود برانم در حالیکه میتوانم لبخند را به آنها هدیه دهم؟)). جوابش مرا مدتی در فکر فرو برد....دوباره از او پرسیدم:قشنگترین و زشت ترین چیزی را که تا به حال دیده ای را برایم تعریف کن.! لیوان آبی که در اتاق بود را برداشت و سر کشید.با آستین لباسش آبی که از دهانش شر کرده بود را پاک کرد و گفت :((قشنگترین چیزی را که در تمام عمرم دیده ام لبخندی است که پدرم هنگام مرگ بر لب داشت.و زشت ترین چیزی که دیده ام مراسم خاکسپاری پدرم بود که همه گریه کنان جسد را دفن میکردند.پرسیدم:چرا به نظر تو زشت بود؟مگر مراسم خاک سپاری بدون گریه هم میشود؟جواب داد:((مگر برای کسی که به مرگ لبخند زده است باید گریه کرد؟؟)) و من از آن روز در این فکر هستم که آیا این مرد دیوانه است یا مردم شهر ما دیوانه اند که او را دیوانه می پندارند؟؟...


: مرتبه
نوشته شده در دو شنبه 26 فروردين 1392برچسب:, ساعت 14:50 توسط سياوشي

وقتی بچه بودم، مادرم همیشه عادت داشت از من بپرسه که کدام عضو مهمترین عضو بدن است. در طول سالیان متمادی، جواب هایی می دادم و همیشه تصورم این بود که بالاخــره جـــواب صــحیح را پیدا می کنم. بزرگتر که شدم، به فکرم رسید که صدا برای ما انسان ها خیلی مهم است. پس در جواب مادرم گفتم: "مـامـان، فـکر می کنم گوش ها مهمترین عضو بدن هستند". اما مادرم گـفت: "نـه پـــسرم، اشتباه می کنی. خیلی آدما ناشنوا هستند. بازم برو فکر کن، بعدا" ازت می پرسم." چند سال گذشت و قبل از اینکه مادرم سوالش را تکرار کند، دوباره شروع کردم به فکر کردن و این طور نتیجه گیری کردم که بالاخره جواب صحیح را پیدا کردم. پس به مادرم گفتم: "مامان، بالاخره فهمیدم کدوم عضو مهمتره. چشم، چشم از همه اعضای بدن مهمتره." وقتی بچه بودم، مادرم همیشه عادت داشت از من بپرسه که کدام عضو مهمترین عضو بدن است. در طول سالیان متمادی، جواب هایی می دادم و همیشه تصورم این بود که بالاخــره جـــواب صــحیح را پیدا می کنم. بزرگتر که شدم، به فکرم رسید که صدا برای ما انسان ها خیلی مهم است. پس در جواب مادرم گفتم: "مـامـان، فـکر می کنم گوش ها مهمترین عضو بدن هستند". اما مادرم گـفت: "نـه پـــسرم، اشتباه می کنی. خیلی آدما ناشنوا هستند. بازم برو فکر کن، بعدا" ازت می پرسم." چند سال گذشت و قبل از اینکه مادرم سوالش را تکرار کند، دوباره شروع کردم به فکر کردن و این طور نتیجه گیری کردم که بالاخره جواب صحیح را پیدا کردم. پس به مادرم گفتم: "مامان، بالاخره فهمیدم کدوم عضو مهمتره. چشم، چشم از همه اعضای بدن مهمتره." مادرم نگاهی به من انداخت و گفت: "خیلی خوب داری همه چیز رو یاد می گیری، اما بازم جوابت صحیح نیست، چون خیلی آدما نابینا هستند. بازم برو فکر کن، بعدا" ازت می پرسم." از قرار معلوم بازم اشتباه کرده بودم. اما دست از تلاشم برنداشتم، چون مادرم هر چند سال یکبار این سوال را از من می پرسید و هر بار که جواب می دادم، طبق معمول می گفت: "نه پسرم جوابت درست نیست، ولی خوشحالم. چون داری هر سال باهوش تر میشی." تا اینکه سال قبل، پدربزرگم مرد و این مسئله ای بود که قلب همه ما را به درد آورد. همه داشتیم گریه می کردیم. حتی پدرم هم گریه می کرد. وقتی که می خواستیم برای آخرین بار پدربزرگ را ببینیم و با او خداحافظی کنیم، مادرم رو به من کرد و گفت: "عزیز دل من، هنوزم نفهمیدی که مهمترین عضو بدن کدومه؟" از اینکه مادرم درست در چنین لحظه ای این سوال را از من پرسید سخت تعجب کرده بودم. همیشه فکر می کردم این یک بازی بین من و مادرم است. مادرم که تعجب را در صورت من دید، گفت: "این سوال خیلی مهمه. اگر به این سوال جواب بدی، اونوقت می فهمم که معنی واقعی زندگی رو فهمیدی." "در این چند سال هر وقت ازت می پرسیدم مهمترین عضو بدن کدومه، هر بار بهت می گفتم که داری اشتباه می کنی و همیشه هم مثالی میزدم که بفهمی چرا جوابات اشتباهه. اما امروز همون روزیه که باید درس مهمی یاد بگیری." بعد نگاهی به من انداخت. نگاهی که تنها در یک مادر دیده می شود. به چشمان خیس از اشکش نگاه کردم. مادرم گفت:"عزیز دلم، مهمترین عضو بدن، شانه های توست". گیج و متحیر پرسیدم: "چرا، چون سر روی آن قرار دارد"؟ اما مادرم در جواب گفت:"نه برای اینکه وقتی دوست یا همسرت ناراحت است و گریه می کنه، سرش رو روی شونه های تو میذاره. عزیز دلم، هر کسی توی این دنیا به یک شونه نیاز داره که برخی مواقع سرش رو روی اون بذاره. فقط دعا می کنم تو هم دوست یا همسری داشته باشی که در هنگام نیاز سرت را روی شانه هایشان بگذاری و گریه کنی تا کمی تسلی پیدا کنی". همانجا و همان لحظه بود که دریافتم مهمترین عضو بدن نه تنها خودپسند است، بلکه در برابر غم و اندوه سایرین خود را مسئول می داند و با آنها همدردی می کند!! خوشا به حال کسانی که شانه ای برای گریستن دارند و بدا به حال کسانی که از این نعمت بی بهره هستند.


: مرتبه
نوشته شده در دو شنبه 26 فروردين 1392برچسب:, ساعت 14:46 توسط سياوشي

میشم زخونه رونه  فقط به عشق زهرا

    ازاین خونه به اون خونهفقط به عشق زهر ا

از را ه دوری من می یام فقط به عشق زهرا

  جمعه ها را خیلی می خوام فقط به عشق زهرا

*************************

آخه چرا کبوتری که عشق او ن پریدنه

        یکی بیاد بایک لگد بال وپرش را بشکنه

آخه چرا یه بازویی که دائما"مشکل گشاست

 خسته بشه -بسته بشه -مدینه این کجا رواست

آخه چر حمله کنند چهل نفر به یک نفر

                                                      اونم میون کوچه ها پیش علی تو رهگذر

*************** 

نامردها از سوره کوثر گذشتند

درروی زهرا بود ازآن در گذشتند

از خانه مولا به بال دد می رفت

هر کس با هرچیز در دست داشت می زد

****************

دستی شد  بلند شد بی رمق بازوی گل

پایی شد بلند در هم شکس پهلوی گل

وای مادم  دل از تو نگیرم

الهی برایت من بمیرم

در پیش علی ناموس مولا رازدند

در پیش حسن در کوچه زهرا رازدند

وای مادرم -دل از تو نگیرم

الهی برایت من بمیرم



: مرتبه
نوشته شده در چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:, ساعت 8:54 توسط سياوشي

سلام آدم سلام حوا                                سلام عیسی سلام رضوان
سلام جنت سلام غلمان                           سلام حوراء  سلام خالق
سلام خلقت سلام احمد                            سلام امت سلام حیدر  
سلام یاسین سلام طه                               به جسم زهرا به جان زهرا   
                            زهرا یا زهرا   زهرا یازهرا
مهی این سفینه بهین امینه                         نهال مکه گل مدینه
رسول حق را سرور سینه                             ولی حق را یگانه همتا
جلال منان جمال سبحان                              روان قرآن زبان فرقان
قرار امکان مدارایمان                                    رسول حق را بتول عزراء  
                            زهرا یا زهرا   زهرا یازهرا     
وجود بسته به قود وهستش                         خرد تفکر دو پای بستش
الا محمد ببوس دستش                               که اوست ذات خدای یکتا
خدا به قرآن کند ثنایش                                رسول خیزد به پیش پایش
علی به حسن خدا نمایش                           جمال حق راکند تماشا
                          زهرا یا زهرا   زهرا یازهرا
ائمه حجت برای امت                                 توبر ائمه هماره حجت
کنند از توهمه اطاعت                                 چنان که اعضاء چو حق تعالی
بهشت وحی آشیانه تو                              صدای قرآن ترانه تو
به این جلالت زخانه تو                             شراره آتش گرفت بالا
                       زهرا یا زهرا   زهرا یازهرا  
زگریه بسته ره گلویت                              زغصه گردیدسپید مویت
چه خورد سیلی به ماه رویت                     جهان سیه شدبه چشم مولا
قسم به قرآن عدو تورا کشت                    چه بی گناه کشت چه ناروا کشت
یکی نپرسید چرا تورا کشت                      یکی نگفتا چه کرده زهرا
                             زهرا یا زهرا   زهرا یازهرا



: مرتبه
نوشته شده در چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:, ساعت 8:50 توسط سياوشي

خودم دیدم که آتش شعله ور بود                             خودم دیدم که زهرا پشت در بود

خود دیدم که زهرا ناله میکرد                                 خودم دیدم که دستش بر کمر بود

گل من پرپر از بادخزان شد                                  به زیر خاک زهرایم نهان شد

شمع سوزانم یار خاموشم                                 تو کفن پوشی من سیه پوشم

مانده تابوتت بر سردوشم                                    فاطمه جانم فاطمه جانم

پیش چشمانم از پا افتادی                                 سربه دامان فضه بنهادی 

من نگه کردم تا تو جان دادی                               فاطمه جانم فاطمه جانم        



: مرتبه
نوشته شده در چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:, ساعت 8:40 توسط سياوشي

رسيده عيد ودلها شاد وخرم همه در فكر ديدارند باهم همه آماده اند سفره بچينند به فكر سفره هاي هفت سينند منم در سفره دارم هفت سين را ولي توأم شده با داغ زهرا بود سين نخستين سيلي كين به روي مادرم با دست سنگين ببين بر سفره سين دومم را كه سويي نيست در چشمان زهرا بگويم سين سوم تابسوزي كه مادر سوخت بين كينه توزي ازين ماتم دل حيدر غمين است كه سين چهارمم سقط جنين است به روي سفره سين پنجم اين است سر سجاده اش زينب حزين است شده سفره پر از اشك شبانه ششم سين مانده سوت و كور خانه چه گويم اي عزيزاز سين آخر بود آن سينه ي مجروح مادر


: مرتبه
نوشته شده در چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:, ساعت 9:39 توسط سياوشي

اس ام اس عید نوروز, پیام تبریک نوروز بهار ثانیه ثانیه می اید… و اینجا کسی هست که به اندازه شکوفه های بهاری برایت آرزوهای خوب دارد… ::::::::::::::اس ام اس عید نوروز, پیام تبریک نوروز:::::::::::::::: نون و پنیر و سبزی میبوسمت بلرزی نون پنیر و گندم یادت تو قلبه مردم نون و پنیر و فندق لبت همیشه خندون نون و پنیر و رامک! جیگر عیدت مبارک. ::::::::::::::اس ام اس عید نوروز, پیام تبریک نوروز:::::::::::::::: به علت نبودن چرت و پرت از هم اکنون سال نو را به شما تبریک عرض مینماییم ::::::::::::::اس ام اس عید نوروز, پیام تبریک نوروز:::::::::::::::: و بر آمد بهاری دیگر مست و زیبا و فریبا ، چون دوست سبدی پیدا کن ، پر کن از سوسن و سنبل که نکوست همره باد بهاری بفرست : پیک نوروزی و شادی بر دوست! ::::::::::::::اس ام اس عید نوروز, پیام تبریک نوروز:::::::::::::::: هرروزتان نوروز، نوروزتان پیروز، پسوردتان مرموز، آپدیتتان هرروز، ماشینتان لکسوز، لکسوزتان کم سوز، ناهارتان قارپوز، سیگارتان بر پوز، غمهایتان ریفیوز ::::::::::::::اس ام اس عید نوروز, پیام تبریک نوروز:::::::::::::::: کاش میتونستم ماهی قرمز تنگ شیشه ای دلت باشم تاسال تحویل تونگام کنی ومن توتنگ شادی کنم؛اون وقت سال تحویلم رو به هیچکی تحویل نمیدم! ::::::::::::::اس ام اس عید نوروز, پیام تبریک نوروز:::::::::::::::: چند روز دیگه بهار میاد و همه‌ چیز رو تازه می‌کنه، سال رو، ماه رو، روزها رو، هوا رو، طبیعت رو، ولی فقط یک چیز کهنه میشه که به همه اون تاز‌گی می‌ارزه، «دوستیمون»! ::::::::::::::اس ام اس عید نوروز, پیام تبریک نوروز:::::::::::::::: پیشاپیش ( ‘ ; ‘ ) می بوسمت (‘; ‘ ) یکی این ور ( ‘ ;’) یکی اون ور یادت باشه اولین روبوسی عیدو من کردم…پیشاپیش سال نومبارک. ::::::::::::::اس ام اس عید نوروز, پیام تبریک نوروز:::::::::::::::: ای خدای دگرگون کننده دلها و دیده ها ای تدبیر کننده روز و شب ای دگرگون کننده حالی به حالی دیگر حال مارا به بهترین حال دگرگون کن سال نو مبارک ::::::::::::::اس ام اس عید نوروز, پیام تبریک نوروز:::::::::::::::: ماه من چهره برافروز که آمد شب عید / عید بر چهره چون ماه تو می باید دید / نوبت سال کهن با غم دیرینه گذشت / سال نو با طرب و غلغله شوق دمید ::::::::::::::اس ام اس عید نوروز, پیام تبریک نوروز:::::::::::::::: بهار ثانیه ثانیه می آید …. و اما اینجا کسی هست که به اندازه تمام شکوفه های بهاری برایتان آرزوهای خوب دارد …. سال نو مبارک ::::::::::::::اس ام اس عید نوروز, پیام تبریک نوروز:::::::::::::::: خداوندا دوستانی دارم که در اعماق قلبم جاى دارند؛ آنان شایسته محبتند و یادشان مایه ى آرامش جان، در این لحظه هاى پایانى سال عزت و غرور شان التیام و اعتلا و سلامت و شاد بدارشان. پیشاپیش سال نو مبارک ::::::::::::::اس ام اس عید نوروز, پیام تبریک نوروز:::::::::::::::: سایه حق سلام عشق سعادت روح سلامت تن سرمستی بهار سکوت دعا سرور جاودانه این است هفت سین آریایی نوروز مبارک… ::::::::::::::اس ام اس عید نوروز, پیام تبریک نوروز:::::::::::::::: با آرزوی ۱۲ ماه شناخت صحیح ۵۲ هفته معرفت آسمانی ۳۶۵ روز صداقت ۸۷۶۰ ساعت مهربانی ۵۲۵۰۰ دقیقه توکل به خدا ۳۱۰۵۰۰۰ ثانیه غرق در لذت بخش ترین عشق هستی… سال نو مبارک ::::::::::::::اس ام اس عید نوروز, پیام تبریک نوروز:::::::::::::::: پیام نوروز این است.دوست داشته باشید و زندگی کنید.زمان همیشه از ان شما نیست. ::::::::::::::اس ام اس عید نوروز, پیام تبریک نوروز:::::::::::::::: دلت آبى تر از دریا عزیزم / به کامت گردش دنیا عزیزم الهى همیشه چون گل بخندى / بهارانت خوش و زیبا عزیزم سال نو مبارک ::::::::::::::اس ام اس عید نوروز, پیام تبریک نوروز:::::::::::::::: باز کن پنجره را که بهاران آمد که شکفته گل سرخ به گلستان آمد سال نو مبارک ::::::::::::::اس ام اس عید نوروز, پیام تبریک نوروز:::::::::::::::: خداوندا ! در این آخرین روزهای سال دل من و دوستانم را چنان در جویبار زلال رحمتت شستشو ده که هر کجا تردیدی هست ایمان، هر کجا زخمی هست مرهم، هر کجا نومیدی هست امید و هر کجا نفرتی هست عشق، جای آنرا فرا گیرد پیشاپیش سال نو مبارک Posted in بانک پیامک


: مرتبه
نوشته شده در سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:, ساعت 8:34 توسط سياوشي

«رباعی حضرت ابوالفضل»

مزارت عشق را بی تاب کرد

دلم را عاشق سرداب کرده

گواهی می دهم این قبر کوچک

که مردش را خجالت آب کرده

************

مرا امام انس و جان گفته اند

مهدی صاحب الزمان گفته اند

من پسر خون خدا مهدیم

وارث خون شهدا مهدیم

خون خدا نام نکوی من است

حضرت عباس عموی من است

عموی من کرامت دائم است

عموی من ماه بنی هاشم است

عموی من باب مراد همه است

عمو ی من انیس دو فاطمه است

عموی من نام خوش دلگشاست

عموی من همیشه مشگل گشاست

عموی من سلام بر صبر او

که آب گشته زائر قبر او

عموی من چهره ی بی تاب شد

آب هم از خجالتش آب شد

گویند فقیری به مدینه به دل زار آمد

به در خانه عباس علمدار

زد بوسه برآن درگه و استاد مودب

گفتا به ادب باپسر حیدر کرار

که ای صاحب خانه یکی مرد فقیرم

بیمار تهی دست و دل افکار وگرفتار

ای صاحب خانه در این فصل از این خانه گرفتم

برخرجی یک ساله ی خود هدیه ی بسیار

گفتا به زنان ام بنین مادر عباس

باسوز دل وسوخته ودیده ی خونبار

کز زیور وزر هرچه که دارید بیارید

بخشید بر این مردعرب ازره ایثار

سائل چو نگاهش به به زر وسیم بیفتاد

گفتا زغم گریه کنان چهره به دیوار

سائل همه ی هستی این خانه همین بود

کی در همه جا بوده خیل ضعفا بار

ای صاحب خانه بر من گدایی در این خانه بهانه است

من عاشق عباسم نه عاشق دینار

ناگه زنان شیونشان رفت به گردون

گفتند فروبند لب ای مرد گرفتار

دستی که زد بوسه جدا گشت زپیکر

ماهی که تودیدی به زمین گشت نگون سار

نبودی کربلاسربرسرنی دست جدا تن به روی خاک

لب تشنه جگر سوخته دل شعله ای از نار

گفتا میان این زنها یکی بلند گریه کرد

این زن کیه ام بنین مادر عباس



: مرتبه
نوشته شده در یک شنبه 20 اسفند 1391برچسب:, ساعت 9:24 توسط سياوشي

نماز

صدای انفجار آمد و سنگر رفت هوا. هر چه صدایش زدیم جواب نداد. رفتیم جلو، سرش پر از ترکش شده بود و به زیبایی عروج کرده بود. جیب هایش را خالی کردیم. داخل جیبش کاغذ جالبی پیدا کردیم. نوشته بود:

گناهان هفته
شنبه: احساس غرور از گل زدن به طرف مقابل.
یک شنبه: زود تمام کردن نماز شب.
دوشنبه: فراموش کردن سجده شکر.
سه شنبه: شب بدون وضو خوابیدن.
چهار شنبه: در جمع با صدای بلند خندیدن.
پنج شنبه: پیش دستی کردن فرمانده در سلام.
جمعه: تمام نکردن صلوات های مخصوص جمعه.
* اسمش حسینی بود تازه رفته بود دبیرستان

امام کاظم علیه السلام فرموده است: «از ما نیست کسی که هر روز حساب خود را نکند، پس اگر کار نیکی کرده است از خدا زیادی آن را خواهد، و اگر گناه و کار بدی کرده در آن گناه از خدا آمرزش خواهد و توبه نماید.» (الکافی،ج۲،ص۴۵۳)

از اموری که امام خمینی(ره) در چهل حدیث بسیار به آن تاکید نموده است: «مشارطه، مراقبه و محاسبه» است.

مشارطه: اول هر روز با خود شرط کنیم که آن روز را گناه نکنیم.
مراقبه: در طول روز بر این شرطی که نموده ایم مراقبت کنیم تا از آن تخلف ننمائیم.
محاسبه: در پایان روز و انتهای شب محاسبه نمائیم که چقدر بر شرط خود پایبند بوده ایم.
بخش سوم که محاسبه است در این میان از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است و شیطان همیشه تلاش می کند تا ما بر انجام این مهم موفق نباشیم. (امتحان کنید متوجه می شوید که فراموشی در این بخش بسیار است.)



: مرتبه
نوشته شده در سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:, ساعت 16:44 توسط سياوشي

پیامبر اکرم (ص) که خود نیز شوخ طبع بودند، شوخی جالبی با بلال دارند که خواندن آن خالی از لطف نیست.

پیامبر به پیرزنی از قبیله اشجع فرمود: پیر زنان وارد بهشت نشوند. بلال حبشی که سیاه چهره بود، آن پیرزن را ناراحت دید و جریان را به رسول الله(ص) باز گفت.

پیامبر(ص) فرمود: سیاه هم به بهشت نمی‌رود. بلال و پیرزن هر دو ناراحت بودند که ناگهان عباس، عموی پیامبر که پیرمرد بود، آن دو را دید و حال آن دو را برای پیامبر بازگو کرد.

رسول خدا(ص) فرمود: پیرمرد هم به بهشت نمی‌رود. همه غمگین شده بودند. پیامبر(ص) که چنین دید، همه آنان را فراخواند، دلشان را نرم کرد و فرمود: خداوند، پیر زنان، پیرمردان و سیاهان را به نیکوترین شکل بر می‌انگیزاند و آنان جوان و نورانی شده به بهشت می‌روند.

 

 


 



: مرتبه
نوشته شده در سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:, ساعت 14:59 توسط سياوشي

5رمز كاربردی و مهم برای پولدار شدن

ثروت

 

 


علاقه به پول و دارایی بیشتر چه برای باز كردن گره ای از زندگی باشد چه برای رسیدن به آسایش بیشتر و یا به هر دلیل دیگر كه باشد از علاقه مندی های پُرمشتری در هر زمان و مكان است.


 

برای پاسخ به این سۆال كه جذابیتی به مراتب بیش از خود سۆال دارد پاسخ های گوناگونی داده شده و می شود. هر كس كه سری در بازار و كار اقتصادی دارد بعد از شنیدن این پرسش بلافاصله دست به كار شده و راهكاری ارائه می دهد؛ راهكاری كه به گمان خودش برترین نسخه برای پولدار شدن است كه گاه از این نسخه ها بویی از اسلام و انسانیت به مشام نمی رسد.

وقتی این پرسش را به محضر نهج البلاغه برده و پاسخ را از صاحب آن یعنی امیرالمۆمنین علیه السلام جویا می شویم آن حضرت پنج اصل را به ما معرفی می كند؛ اصولی كه با عملی كردن آنها فرد می تواند به وضع اقتصادی برتری دست پیدا كند. این اصول عبارتند از:

 

1. طلب رزق بیشتر از خداوند متعال

امیرالمومنین علیه السلام گستردگی در رزق را از خداوند متعال درخواست كرده و عرضه می دارد:

«اللَّهُمَّ انْشُرْ عَلَیْنَا غَیْثَك وَ بَرَكتَك وَ رِزْقَك وَ رَحْمَتَك » [1]

خداوندا، سفره باران و بركت و رزق و رحمتت را بر ما بگستران و ما را سیراب كن به بارانى سودمند و سیراب كننده و رویاننده گیاهان، كه به سبب آن برویانى آنچه را از دست رفته و زنده كنى آنچه را مرده؛ باران با منفعتى كه تشنگى زمین را برطرف كند و محصولى كه از آن به دست مى آید فراوان باشد، بارانى كه زمین هاى هموار را بدان سیراب كنى و وادى ها و رودخانه ها را جارى سازى و درختان را پر برگ و قیمت ها را ارزان نمایى كه تو بر هر چیز توانایى.‏

2. توبه و دل كندن از گناه

یكی دیگر از عوامل تاثیرگذار در افزایش رزق و روزی، توبه و دل كندن از گناه است كه امیرالمومنین علیه السلام با این مقدمه كه برگرفته از قرآن كریم است به آن پرداخته و می فرماید:

« إِنَّ اللَّهَ یَبْتَلِی عِبَادَهُ عِنْدَ الْأَعْمَالِ السَّیِّئَةِ بِنَقْصِ الثَّمَرَاتِ وَ حَبْسِ الْبَرَكاتِ وَ إِغْلَاقِ خَزَائِنِ الْخَیْرَاتِ لِیَتُوبَ تَائِبٌ ...»

خداوند بندگانش را به وقت اعمال بدشان به كمبود میوه‏ها و باز داشتن بركات و بستن در خیرات آزمایش مى‏كند تا توبه كننده توبه كند و گناهكار دل از گناه قطع نماید و پند گیرنده پند گیرد و خوددارى كننده از گناه خوددارى كند.

هر چند با محاسبات دنیایی محض، انفاق یعنی بخشیدن بخشی از دارایی خود به دیگران، باعث كم شدن آن ثروت و دارایی می شود؛ اما در فرهنگ دین كه هستی را محدود به محسوسات نمی داند انفاق سبب افزایش ثروت و دارایی انسان معرفی شده است

این سخن به این معناست كه خداوند متعال به بندگان گنهكارش كمك می كند تا به خود آیند و با توبه به دامان پُرمهر و رحمت الهی بازگردند كه البته این رحمت به مانند لطف پزشكِ معالج، خالی از درد و زحمت برای بیمار نیست.[2]

آنگاه به نقش توبه و دل كندن از گناه در افزایش رزق و روزی اشاره كرده و می فرماید:

«قَدْ جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ الِاسْتِغْفَارَ سَبَباً لِدُرُورِ الرِّزْقِ وَ رَحْمَةِ الْخَلْقِ»[3]

خداوند سبحان توبه را سبب فراوانى روزى و رحمت بر خلق قرار داد.

سپس امام علیه السلام این آیات را از قرآن كریم تلاوت فرمودند :

«اسْتَغْفِرُوا رَبَّكمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْكمْ مِدْراراً وَ یُمْدِدْكمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ یَجْعَلْ لَكمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَكمْ أَنْهاراً »[4]

از خداوند آمرزش بخواهید كه او بسیار آمرزنده است. بعد از توبه شما، باران آسمان را فراوان بر شما ببارد و شما را به اموال و فرزندان مدد دهد و باغها و رودها برایتان برقرار سازد.

انفاق

 

3. انفاق

 

سومین عامل تاثیرگذار در افزایش رزق و روزی كه در نهج البلاغه آمده است انفاق است. امیرالمومنین علیه السلام می فرماید:

«اسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَةِ » [5]

فرود آمدن روزى را با صدقه بخواهید.

هر چند با محاسبات دنیایی محض، انفاق یعنی بخشیدن بخشی از دارایی خود به دیگران، باعث كم شدن آن ثروت و دارایی می شود؛ اما در فرهنگ دین كه هستی را محدود به محسوسات نمی داند انفاق سبب افزایش ثروت و دارایی انسان معرفی شده است. حقیقتی كه به تجربه ثابت شده است و می توان آن را در زندگی اهل انفاق و بخشش هم به راحتی مشاهده كرد.

البته اگر كسی به این سخن ایمان داشته باشد آن را می پذیرد و بی آنكه پذیرش آن را موكول به اثبات بیرونی كند؛ تلاش می كند كه آن را اعملی كند؛ اما اگر پذیرش آن برای كسی سخت بود یا خواست به قرار قلبی دست یابد پیشنهاد می شود یكی از این افرادِ اهل انفاق را پیدا كند و با او به گفتگو بنشیند و از او بپرسد آنچه روایت ادعا می كند.

4. پرداخت زكات

امیرالمومنین علیه السلام پرداخت را یكی از عوامل اصلی رزق معرفی كرده و می فرماید:

«فَرَضَ اللَّهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیراً مِنَ الشِّرْك وَ الصَّلَاةَ تَنْزِیهاً عَنِ الْكبْرِ وَ الزَّكاةَ تَسْبِیباً لِلرِّزْق‏» [6]

خداوند ایمان را جهت پاك شدن از شرك واجب نمود و نماز را براى منزّه شدن از كبر و زكات را موجب روزى.‏

این زكات هم می تواند زكات مستحب باشد كه بین مردم به صدقه معروف است و هم می تواند زكات واجب باشد كه این خود سه دسته است:

الف. زكاتی كه به نُه (9) قلم از دارایی های انسان تعلق می گیرد. این نوع زكات به زكات مال معروف است و بحث گسترده آن در كتابهای فقهی و احكام موجود است.

ب. زكات فطر كه به فطریه معروف است و همه مسلمانان با آن و احكامش آشنا هستند.

ج. بخشی از اموال دارایان امت اسلامی كه باید به نداران مسلمان تقدیم شود. این بخش سوم از احكام متروك و آیاتش از آیات غریب قرآن كریم است. آیاتی مانند 24-25/ سوره معارج و 19/ ذاریات به این مهم اشاره دارند.[7]

خداوند ایمان را جهت پاك شدن از شرك واجب نمود و نماز را براى منزّه شدن از كبر و زكات را موجب روزى

5. همكاری با موفقان اقتصادی

یكی دیگر از دستورالعمل های اقتصادی برای افزایش ثروت و دارایی كه در نهج البلاغه آمده است همكاری و مشاركت با كسانی است كه در عرصه اقتصادی موفقند.

امیرالمومنین علیه السلام می فرماید:

«شَارِكوا الَّذِی [الَّذِینَ‏] قَدْ أَقْبَلَ [عَلَیْهِمُ‏] عَلَیْهِ الرِّزْقُ فَإِنَّهُ أَخْلَقُ لِلْغِنَى وَ أَجْدَرُ بِإِقْبَالِ الْحَظِّ عَلَیْه»‏ [8]

با كسى [كسانی] كه رزق به او [آنها] روى كرده شریك شوید؛ چرا كه این شركت به حصول توانگرى، سزاوارتر و به روى آوردن بهره، شایسته‏تر است‏.

در این كلام مهم، انگشت امام علیه السلام به سوی كسانی است كه از یك سو استعداد الهی خود در عرصه اقتصاد را به كار گرفته اند و از سویی دیگر مواردی كه دین رعایت آنها را در كسب دارایی لازم دانسته عملی ساخته اند؛ (مانند همین مواردی كه در بالا به آنها اشاره شد) در نتیجه خداوند متعال توفیق مال بیشتر را به آنها داده است.

در عوض عده ای هم هستند كه از چنین استعداد و قدرت تشخیصی كم بهره و حتی بی بهره اند؛ توصیه امام علی ع به این عده از افراد مشاركت و همكاری با آن كسانی است كه توصیفشان گذشت.

در پایان این نوشتار تذكر این نكته لازم است:

آنچه بیان شد تمام سخن درباره این موضوع نبود ؛ بلكه پاسخی در محدوده نهج البلاغه بود نهج البلاغه ای كه تنها بخشی از سخنان امام علی علیه السلام را در خود جای داده است. بی شك اگر برای پاسخ به سوال این نوشته، تمام روایات از تمام حضرات معصومین علیهم السلام را بررسی كنیم مطالب بیشتری نصیبمان خواهد شد.

 

پی نوشت ها :

1. خطبه 143

2. این سخن می تواند برگرفته از آیه 94/ اعراف باشد كه می فرماید: وَ مَا أَرْسَلْنَا فىِ قَرْیَةٍ مِّن نَّبىِ‏ٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ ؛ هیچ پیامبرى را در شهرى نفرستادیم مگر آنكه اهلش را [پس از تكذیب آن پیامبر] به تهیدستى و سختى و رنج و بیمارى دچار كردیم، باشد كه [به پیشگاه ما] فروتنى و زارى كنند؛ یعنی توبه كرده و به راه حق بازگشت نمایند.

3. خطبه 143

4. 12-10/ نوح علیه السلام

5. حكمت 137

6. حكمت 252

7. بنابر تفسیر آیت الله جوادی آملی این آیات مربوط به زكات واجب معروف نیست؛ زیرا آن حكم در مدینه نازل شد و حال آنكه این آیات مكی هستند. تفسیر ایشان از آیات همان است كه به شكل خلاصه در متن به آن اشاره شد.

8.حكمت 230

 

بخش نهج البلاغه تبیان  

 



: مرتبه
نوشته شده در دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:, ساعت 14:28 توسط سياوشي

آیا می دانید در كشور آلمان مكان هایی كه آنتن موبایل نصب شده است قیمت زمین 30 درصد ارزان تر است ؟

آیا می دانید امواج تلفن همراه ریسك ابتلا به دو نوع تومور مغزی را تا 50% افزایش می دهد؟

آیا می دانید امواج موبایل برای خانم های باردار و افراد زیر 16 سال بیشترین ضرر را دارد؟

عوارض خطرناك موبایل:

سلولهای بدن انسان در گستره 10 تا 1000 هرتز با یكدیگر ارتباط برقرار می كنند ، اكثر موبایل ها نیز در گستره 270 تا 1800 هرتز ارتباط برقرار می كنند. در نتیجه گستره امواج الكترومغناطیس موبایل با سیستم ارتباط بین سلولی انسان هم پوشانی دارد و باعث ایجاد اختلال در بدن می شود.

امواج موبایل تاثیر بدی در باروری مردان دارد. زیرا اسپرم را می كشد و باعث كاهش قوای جنسی می شود. بخصوص در كسانی كه موبایل را به كمرشان می بندند.

امواج موبایل سرطان زاست و علاوه بر آن احتمال ابتلا به بیماریهای آلزایمر و پاركینسون را افزایش می دهد.

در ازای حتی 2 دقیقه صحبت با موبایل ، ساختار مولكولی بزاق دهان تغییر می كند.

میدان های اكترومغناطیسی به ویژه آنهایی كه در گستره فركانس بدن هستند ، باعث تغییر عملكرد جذب مواد معدنی در بدن می شوند و سرعت گسترش تومرها را افزایش می دهد.

یكی ازخطرناكترین مشكلات امواج موبایل برای خانم باردار است .بدن جنین هنوز بافت خوب و كاملی را به خود نگرفته و بسیار حساس است . امواج موبایل منجر به كاهش عكس العمل مولكولی در بدن جنین می شود .



: مرتبه
نوشته شده در دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:, ساعت 13:50 توسط سياوشي

من کجا وصحبت از یاس کبودم

 

                                    من کجا وشرح وصف آن نگار نازنینم

عرش گفتا من شدم میعادکاه دوستانش

                                     فرش گفتا زادگاه ومهد آل طاهرینم

زهره گفتا ذره ای از پرتو زهرای اطهر

                                     هست کافی تاکه از خورشید بالاتر نشینم

مشتری گفتا چه کالایی است بهتر از ولایش

                                     من خریدار چنین کالای رحمت آفرینم

باد گفتا من نوازش مینمایم گیسوانش

                                   بانسیم جان فزایم با شمیم عنبرینم

خاک گفتا افتخارم بس که از لطف الهی

                                  با چنین در زمینی تا قیامت همنشینم

آب گفتا شان من بالاترو برتر ازاینهاست

                                  چون که از روز ازل مهریه آن نازنینم

ناگهان آتشزبان بگشود و گفتا روز محشر

                                   دشمنانش را بسوزانم که من خواهان اینم

لاجرم از خویش پرسیدم به ناگه صبر ایزد

                                  یکصدا درپاسخم گفتا هر عضوی چنینم

دست گفتا دست از دامان زهرا بر ندارم

                                   تاکه دستم را بگیرد روز سخت واپسینم



: مرتبه
نوشته شده در یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:, ساعت 12:52 توسط سياوشي

بررسي ارتباط نوروز با آموزه هاي دين اسلام و برخي ارزش هاي مذهبي، و نگاه قرآن و روايات به عيد و نوروز و اشاره به برخي اعمال و آداب نوروز از محورهايي است كه در مقاله زير مورد توجه و بازخواني قرار گرفته است. با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
¤ ¤ ¤
رابطه نوروز با بهار طبيعت
عيد نوروز، از جمله اعيادي است كه قدمتي ديرين و گستره اي وسيع دارد. ملتهاي گوناگون از جمله ايرانيان، از عهد باستان تابحال اين مراسم را با آداب و رسومي خاص برگزار مي كنند. نوروز تنها آئيني است كه با آغاز بهار، هماهنگ و همزمان بوده، و با نو شدن سال، آغاز مي شود، چون خورشيد در نخستين روز بهار به نقطه اول حمل مي رسد.
در روايتي از معصوم(ع) فصل بهار به رستاخيز انساني تشبيه شده و آمده: «اذا رايتم الربيع فاكثروا ذكر النشور، وقتي كه بهار را ديديد قيامت را بسيار به ياد آوريد. «جشن نوروز نمادي از سالگرد بيداري طبيعت از خواب زمستاني است كه به رستاخيز و حيات منتهي مي شود.
قرآن كريم مي فرمايد: «با دقت به آثار و نشانه هاي رحمت پروردگار بنگر، كه چگونه زمين را پس از مردن دوباره زنده مي كند همان خداوندي كه مردگان را بعد از مردن دوباره زنده مي نمايد. و اوست كه با قدرت ذاتي خود بر هر چيزي تواناست.» (روم.50)
آري، نوروز كه آغاز فروردين و بهار است نشانه رويشي جديد و آفرينش و حيات گياهان، درختان و حيوانات است.
علامه مجلسي (ره) مي فرمايد: شروع فروردين كه با عيد نوروز آغاز مي شود باعث رشد بدن هاي حيوانات و زمينه زايش و رويش درختان و گياهان است.(1) كه همه اينها نشانه قدرت خداوند سبحان است.
با ظهور اسلام و گرايش ايرانيان به اسلام، نه تنها چالشي ميان اسلام و آيين هاي ملي ايران- خصوصا نوروز- به وجود نيامد بلكه اسلام با آراسته كردن نوروز به دعا، نماز و ... و با كمك به غناي محتوايي آن، رنگ و بويي تازه به آن داد و پيوندي مستحكم ميان آن و ايران برقرار شد.
اما در عصر پهلوي سران طاغوت براي رسيدن به اهداف ضد اسلامي خود تلاش كردند تا ميان اسلام و ايران نوعي تقابل مصنوعي به وجود آورند و لذا تلاش كردند تا با دميدن بر كوره خرافات و آتش پرستي، اسلام را عامل تباهي فرهنگ و تمدن ايران نشان داده و مردم را به سمت بعضي از مراسم خرافي در اين ايام سوق دهند. چنان كه سيزده را نحس جلوه مي دادند كه كمتر كسي در سيزده نوروز در خانه خود مي ماند و همه به دشت و صحرا پناه مي بردند. در اين هنگام هم علماي بزرگي همچون استاد شهيد مطهري(ره) با گفتار و تاليف كتاب «خدمات متقابل اسلام و ايران» به مقابله با اين گونه تبليغات و شايعات برخاستند.
عيد در لغت
عيد در زبان فارسي به معناي «جشن» است. عيد روز مباركي است كه مردم در آن جشن مي گيرند و شادي مي كنند و در اين روز به همديگر عيدي مي دهند از قبيل: هديه، پول، خلعت.» (2) اين واژه در عربي برگرفته از كلمه «عود» به معناي بازگشت به پيروزي ها و راحتي هاي نخستين است.
يكي از دلايلي كه بعضي از روزها را «عيد» ناميده اند اين است كه مردم در آن روزها با توبه، دعا و نيايش به سوي پروردگار متعال باز مي گردند و خداي سبحان نيز مغفرت خود را شامل حال آنان مي كند.
واژه عيد در قرآن كريم
كلمه «عيد» كه ريشه آسماني دارد يك بار بصورت صريح در قرآن كريم بكار رفته است، در اين باره مي خوانيم:
«عيسي عرض كرد خداوندا! پروردگارا! مائده اي براي ما بفرست تا براي اول و آخر ما، عيدي باشد و نشانه اي از تو، و به ما روزي ده كه تو بهترين روزي دهندگاني. (مائده.114) عيد كه در اين آيه شريفه بكار رفته از ماده «عود» به معناي بازگشت است.
از آن جا كه روز نزول مائده آسماني بر حواريون روز بازگشت به پيروزي و پاكي و ايمان به خدا بود، حضرت مسيح(ع) آن را عيد ناميده است، و همان طور كه در روايات آمده، نزول مائده آسماني در روز يكشنبه بود و شايد يكي از علل احترام روز يكشنبه در نزد مسيحيان نيز همين موضوع باشد.(3)
نوروز در نگاه اهل بيت(ع)
در اين كه روز عيد، چه روزي است بيانهاي مختلفي آمده است. گاه از برخي ايام خاص به عنوان عيد ياد شده است از جمله در روايتي مي خوانيم: عيدها چهارتاست: فطر، قربان، غدير و روز جمعه.(4) اما در برخي روايات نيز از عيد تعبيرهاي گوناگوني شده:
حضرت علي(ع) فرمودند: «كل يوم لايعصي الله فيه فهو عيد، هر روز كه در آن معصيت خدا نشود عيد است.»(5) در حقيقت روز ترك گناه، روز پيروزي، پاكي و بازگشت به فطرت نخستين است، بنابراين انسان مي تواند طوري عمل كند كه هر روز برايش عيد باشد.
امام صادق(ع) به يكي از اصحابش به نام معلي بن خنيس درباره عيد نوروز فرمودند: «نوروز روزي است كه پيامبر اكرم(ص) در غدير خم براي ولايت اميرالمؤمنين(ع) از مردم پيمان گرفت، روزي است كه آن حضرت برخوارج نهروان پيروز شد و روزي است كه قائم ما اهل بيت(ع) ظهور خواهد كرد.»
همچنين فرمودند: «نوروز آن روزي است كه پيامبر گرامي اسلام در سال هشتم هجرت در فتح مكه علي(ع) را برشانه خود بالا برد تا اينكه بتهاي معروف قريش را از بالاي خانه كعبه بزيرافكند و در هم شكست و خردكرد و اين واقعه در اواخر ماه رمضان صورت گرفت.(6)
ارزش هاي نوروز
1- صله رحم: يكي از سنت هاي خوب و با ارزش كه در ايام نوروز رايج و متداول است، ديد و بازديدهاست كه در ميان اقوام و دوستان انجام مي گيرد و در كتب روائي ما از آن به «صله رحم» تعبير شده است.
پيامبر اكرم(ص) فرمودند: «صله الرحم تزيد في العمر و تدفع ميته السوء، صله رحم عمر آدمي را بسيار بلند مي كند و از مرگ بد جلوگيري مي كند.»(7)
در اين ديد و بازديدها، انسانها از مشكلات هم آگاه مي شوند و درصدد حل آنها برمي آيند، مقام معظم رهبري در پيام نوروزي خود فرمودند: «نوروز براي ما عبادت است... (مردم) اين روزها را بهانه اي براي ديد و بازديد و رفع كدورتها و كينه ها و محبت به يكديگر قرارمي دهند، اين همان برادري و عطوفت و همان صله رحم در اسلام است، بسيار خوب است.. عيد نوروز چيز خوبي است، وسيله اي است كه دلها با آن شاد مي شود، انسانها با يكديگر ارتباط برقرارمي كنند، صله رحم و صله احباب مي كنند... انسان بايد با ارحام صله كند، يعني ارتباط برقراركند.»(8) و اين صله رحم و ديد و بازديد از خويشان و دوستان و رفع كدورتها از بهترين ارزش ها و سنتهاي نوروز است، و روايات اسلامي در اين باره بسيار فراوان است تا جايي كه در روايات آمده، با بستگان خود ديدار داشته باشيد، هر چند در حد نوشاندن آبي باشد، واگر چه با سلام كردن باشد.
«زخويشان هر كسي ببريد پيوند
به تيشه، ريشه و پيوند خود كند
به مال خويش بايد مرد عاقل
نمايد قوم و خويش خويش، خوشدل»
2- نظافت
رعايت نظافت و بهداشت از جمله اموري است كه در دستورات ديني و اسلامي مورد سفارش و تأكيد فراوان قرار گرفته است. پيامبر اكرم(ص) فرمودند: «النظافه من الايمان، پاكيزگي و نظافت جزء ايمان است» (9) اسلام دين نظافت، پاكي و نشاط و شادي است و خداوند هم زيبائي و نظافت را دوست دارد.
افرادي كه در روزهاي ديگر به هر دليل در رعايت بهداشت و نظافت كوتاهي مي كنند، با فرارسيدن عيد نوروز و در سايه عزم و اراده و حركت جمعي و عمومي كه براي آنها فراهم گرديده، بدنبال نظافت و پاكيزگي مي روند.
3-توجه به قرآن كريم
پيامبر اكرم (ص) فرمودند: «ان هذا القرآن مأدبه الله فتعلموا مأدبته ما استطعتم، قرآن سفره ضيافت خداست پس تا مي توانيد از ضيافت او فرا گيريد.»(01) از آن جا كه قرآن كريم آخرين كتاب آسماني براي هدايت بشر مي باشد و سعادت خوشبختي انسان را در دنيا و آخرت تامين مي كند و در زندگي مسلمانان نيز حضوري ثابت و گسترده دارد، امروزه جزو يكي از اركان سفره عيد نوروز بشمار رفته، و قرائت آن در ساعات اوليه سال، از جمله آداب تحويل سال است.
«حافظا در كنج فقر و خلوت شبهاي تار
تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور.»
4-هديه و عيدي
يكي از رسوم معمول در عيدها، هديه و عيدي دادن است، پيامبر اكرم(ص) فرمودند: «الهديه تذهب الضغائن من الصدور، هديه دادن كينه ها را از دل مي برد.(11)
نويسنده كتاب در «سايه آفتاب» مي نويسد: در روز عيد نوروز به خدمت امام خميني رسيديم، حضرت امام با نشاط تر از روزهاي گذشته و متبسم و باقباي نو وارد شدند و به افراد حاضر چند بار «مبارك باشد» گفتند، سپس خودشان سراغ سكه هاي يك ريالي را گرفتند و در كف دست قرار دادند، افراد حاضر نيز بعد از دست بوسي هر كدام چند عدد برداشتند مشابه اين برنامه در نوروز سالهاي ديگر نيز تكرار مي شد.»(21)
5-حسابرسي
حضرت علي(ع) فرمودند: «من حاسب نفسه سعد، هر كس نفس خود را حسابرسي كند نيكبخت شود.(31)
در پايان هر سال ادارات، تشكيلات، صاحبان كسب و پيشه و... به حسابرسي كارهاي خود در طول سال مي پردازند و اين امري است طبيعي كه با اين بررسي ها، كم و كاستيها و ضعفها و قوتها روشن مي شود و افراد درصدد جبران ضعفهاي خود برمي آيند.
چه خوب است ما هم به حساب اعمال و كردارهاي يكساله خود بپردازيم و آنها را مورد بازنگري قرار دهيم.
عيد نوروز علاوه بر موارد بالا كه به اختصار بيان شد داراي ارزشهاي مثبت ديگري نظير زيارت اهل قبور، حضور در اماكن متبركه، توجه به خانواده و فرزندان و... است كه از پرداختن تفصيلي به آنها خودداري مي شود.
برخي از اعمال عبادي نوروز
عيد نوروز، علاوه بر اينكه عيدي ملي و ميهني است از صبغه اسلامي هم برخوردار است به طوري كه براي روز اول فروردين اعمال و عباداتي ذكر شده كه نشانگر اهميت اين روز مي باشد. از جمله از امام صادق روايت شده كه فرمود: در روز نوروز، غسل كن و تميزترين لباسهاي خود را بپوش و به بهترين عطرها خود را خوشبو كن و اين روز را روزه بگير.(41)
براين اساس بسياري از فقها همچون: مرحوم نائيني، صاحب جواهر، آيت الله حكيم، امام خميني و... غسل روز عيد نوروز را مستحب دانسته اند. همچنين براي اين روز چهار ركعت نماز سفارش شده كه در مفاتيح الجنان مذكور است.
دعا:براي روز اول سال سفارش به دعا و درخواست خير و بركت از درگاه خداوند شده است. محدث قمي براي روز اول دعايي را با اين مضمون نقل كرده: اللهم صل علي محمد و آل محمد، الاوصياء المرضيين و علي جميع انبيائك ورسلك بافضل صلواتك و بارك عليهم بافضل بركاتك و...
مقام معظم رهبري در پيام نوروزي شان فرمودند:
تحويل سال جديد شمسي كه مصادف با نوعي تحول در عالم طبيعت مي باشد، فرصتي است براي اين كه انسان به تحول دروني و به اصلاح امور روحي، معنوي و مادي خود بپردازد، ايجاد تحول كار خداست... اما ما موظفيم كه براي تحول در درون خود، در زندگي خود و در جهان اقدام كرده و همت و تلاش به عمل آوريم.(51)

پانوشتها:
1-بحارالانوار ج 65
2-فرهنگ معين
3-تفسير نمونه ج 5 ص 165
4-بحار ج 68 ص 276
5-نهج البلاغه حكمت 438
6-بحار ج 65 ص 137
7-نهج الفصاحه ص 313
8-پيام نوروزي مقام معظم رهبري نوروز 1377
9-بحار ج 26 ص 291
01-وسائل الشيعه ج 6 ص 168
11- ميزان الحكمه ج 11 ص 456
21-در سايه آفتاب ص 228
31-مستدرك الوسائل ج 21 ص 154
41-وسائل ج 8 ص 172
51-پيام نوروزي سال 1369



: مرتبه
نوشته شده در شنبه 12 اسفند 1391برچسب:, ساعت 14:44 توسط سياوشي

بهار ، فرصتى است ، براى تأمّل در راز آفرینش و اندیشیدن در شأن و جایگاه بهار از دیدگاه دین . در کشور ما نوروز را جشن مى گیرند و حضور سبز بهار را به همدیگر تبریک مى گویند ، آیا چنین روزى از نظر اسلام عید است؟ و رفتار مسلمانان در این روز چگونه باید باشد؟
در این فرصت برآنیم ، تا به بازبینى این موضوع بپردازیم و زوایاى آن را از نگاه تاریخ ، اسلام و امامان معصوم(ع) مورد بحث قرار دهیم ، البته بدون هیچ گونه افراط و تفریط ، و تنها از روی تعقّل و تدّبر الهی ، چرا که در این موضوع نظرات متعدّدی وجود دارد ، عدهّ ای عید نوروز را برای تقویت عید غدیر خم که اصلاً باهم قابل قیاس نیستند ، رد می نمایند و آنرا عید زرتشتیان می نامند و عده ای هم عید نوروز را اصالت ملّی خود دانسته و قائلند ، عید نوروز باستانی را باید تقویت نمود ، چرا که آن هویت ملّی ماست ، در حالیکه هیچ یک از آندو متناقض و متنافی هم نیستند .

آنچه که ایجاد تقابل بین عید نوروز و اعیاد اسلامی می نماید ، نگاه متعصب مآبانه ما به مسائل تاریخی است ، بدون لحاظ اینکه خداوند متعال برای تشخیص راه صحیح از ناصحیح معیار قرار داده است . هر آنچه که با دین در تناقض باشد ، رد است و هر آنچه که در راستای دین باشد نه تنها اشکالی ندارد ، بلکه مورد تایید می باشد ، لذا اسلام با ظهور خود در آن عصر ، تمام آداب و سنن مردم را در آن زمان نقض و حرام نشمرد ، بلکه بعضی را مهر تایید زده و بعضی را رد نمود . جشن نوروز ایرانیان هم از این قضیه مستثنی نمی باشد . باید بپذیریم با توجه به مطالب ارایه شده ، در مورد آداب و سنن ایرانیان در آن دوران با فاصله زمانی زیاد با ظهور اسلام اشکالاتی مانند شب چهارشنبه سوری و غیره وجود داشته ، که باید رفع می گردیده است ، چرا که این مسئله ، یک اصل عقلانی است و لازمه تکامل بشریت می باشد . اصلاً علت آمدن انبیاء و امامان معصوم (ع) برای همین موضوع بوده است ، که بشریت را از تفکرات جاهلانه و انحرافی نجات دهند و راه درست زندگی کردن را به ایشان آموزش دهند .

نوروز، عید باستانی ایرانیان قدیم

نوروز یکی از کهن‌ترین جشن‌های به جا مانده ، از دوران باستان است. جشن نوروز از لحظه اعتدال بهاری آغاز می‌شود ، در کشورهایی مانند ایران و افغانستان که تقویم هجری شمسی در آنجا به کار برده می‌شود .

نوروز، روز آغاز سال نو است. اما در کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز، تقویم میلادی متداول است و نوروز به عنوان آغاز فصل بهار جشن گرفته می‌شود و روز آغاز سال محسوب نمی‌شود.

واژه نوروز یک اسم مرکب است که از ترکیب دو واژهٔ فارسی «نو» و «روز» به وجود آمده است. این نام در دو معنی به‌کار می‌رود:
۱) نوروز عام: روز آغاز اعتدال بهاری و آغاز سال نو
2) نوروز خاص: روز ششم فروردین با نام «روز خرداد»
ایرانیان باستان از نوروز به عنوان ناوا سرِدا یعنی سال نو یاد می‌کردند.

تاریخچه نوروز

منشا و زمان پیدایش نوروز، به درستی معلوم نیست. در برخی از متن های کهن ایران از جمله شاهنامه فردوسی و تاریخ طبری، جمشید و در برخی دیگر از متن ها، کیومرث به‌عنوان پایه‌گذار نوروز معرفی شده است. پدید آوری نوروز در شاهنامه، بدین گونه روایت شده است که جمشید در حال گذشتن از آذربایجان، دستور داد تا در آنجا برای او تختی بگذارند و خودش با تاجی زرین بر روی تخت نشست. با رسیدن نور خورشید به تاج زرین او، جهان نورانی شد و مردم شادمانی کردند و آن روز را روز نو نامیدند. برخی از روایت‌های تاریخی، آغاز نوروز را به بابلیان نسبت می‌دهد. بر طبق این روایت‌ها، رواج نوروز در ایران به ۵۳۸ سال قبل از میلاد یعنی زمان حمله کورش بزرگ به بابل بازمی‌گردد. همچنین در برخی از روایت‌ها، از زرتشت به‌عنوان بنیان‌گذار نوروز نام برده شده است. اما در اوستا (دست کم در گاتها) نامی از نوروز برده نشده است.

از برگزاری آیین‌های نوروز در زمان امویان نشانه‌ای در دست نیست و در زمان عباسیان نیز به نظر می‌رسد که خلفا گاهی برای پذیرش هدایای مردمی، از نوروز استقبال می‌کرده‌اند. با روی کار آمدن سلسله‌های سامانیان و آل بویه، جشن نوروز با گستردگی بیشتری برگزار ‌شد. در دوران سلجوقیان، به دستور جلال‌الدین ملک‌شاه سلجوقی تعدادی از ستاره شناسان ایرانی از جمله خیام برای بهترسازی گاهشمار ایرانی گرد هم آمدند. این گروه، نوروز را در یکم بهار قرار دادند و جایگاه آن را ثابت نمودند. بر اساس این گاهشمار که به تقویم جلالی معروف شد، برای ثابت ماندن نوروز در آغاز بهار، مقرر شد که هر چهار سال یک‌بار، تعداد روزهای سال را (به‌جای ۳۶۵ روز)، برابر با ۳۶۶ روز در نظر بگیرند.

طبق این قاعده، می‌بایست پس از انجام این کار در ۷ دوره، در دوره هشتم، به جای سال چهارم، بر سال پنجم یک روز بیفزایند. این گاهشمار از سال ۳۹۲ هجری آغاز شد. نوروز در دوران صفویان نیز برگزار می‌شد. در سال ۱۵۹۷ میلادی، شاه عباس صفوی مراسم نوروز را در عمارت نقش جهان اصفهان برگزار نمود و این شهر را پایتخت همیشگی ایران اعلام نمود.

ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده است: نوروز یکی از بزرگترین جشن های ایرانیان است که از دیرباز در ایران برگزار می‌شده و آیین هایی خاص خود را داشته است. در مورد خاستگاه نوروز نظرات مختلفی وجود دارد گروهی آن را به روزگار جمشید جم پادشاه کیانی و گروهی به دوره های پیش از این منسوب می دانند. این جشن از دیر باز تا کنون مراسم و آیین هایی داشته که برخی از آنها مانند خانه تکانی، سفره هفت سین، چهارشنبه سوری و زیارت اهل قبور در پنجشنبه آخر سال هنوز نیز در بین ایرانیان برگزار می شود.


البته این جشن ها در گذشته به شکل های دیگری برگزار می‌شد. آنچه امروز ما از جشن های ایرانی می بینیم ، صورت تغییر یافته بر اساس شرایط روز آن است چون هیچ پدیده فرهنگی یکنواخت باقی نمی ماند و البته نباید فراموش کرد فرهنگ ثابت فرهنگ مرده است. بیشتر پدیده های فرهنگی به مرور زمان تغییر می کنند و تلاش همگان باید تغییر در جهت مثبت باشد.

آیین‌ها نوروز ی در عید باستان قدیم

1- خان تکانی 2- آتش افروزی 3- سفره‌های نوروزی 4 - غذاهای نوروزی

5 - دید و بازدید 6 - مسابقات ورزشی 7- طبیعت‌گردی 8 - هدایای باستانی

آیا نوروز ریشه دینی دارد ؟

برای پاسخ به این سئوال به روایات مربوط به نوروز اشاره می نمایم ، تا بهتر بتوان جواب گرفت .

در زمان حضرت رسول اکرم (ص) در نوروز جامی سیمین که پر از حلوا بود ، برای پیغمبر (ص) هدیه آوردند و آن حضرت پرسید که این چیست؟ گفتند که امروز نوروز است. پرسید که نوروز چیست؟ گفتند عید بزرگ ایرانیان. فرمود: آری، در این روز بود ، که خداوند عسکره را زنده کرد. پرسیدند عسکره چیست؟ فرمود عسکره هزاران مردمی بودند که از ترس مرگ ترک دیار کرده و سر به بیابان نهادند و خداوند به آنان گفت بمیرید و مردند. سپس آنان را زنده کرد وابرها را فرمود که به آنان ببارند از این روست که پاشیدن آب در این روز رسم شده. سپس از آن حلوا تناول کرد و جام را میان اصحاب خود قسمت کرده و گفت کاش هر روزی بر ما نوروز بود.

در کتاب شریف بحارالانوار مرحوم مجلسی رحمه الله روایاتی از معلی بن خنیس در فضیلت و برتری «نوروز» نسبت به سایر ایام نقل گردیده است. در یکی از این روایات، معلی بن خنیس نقل کرده است که روز نوروز بر امام جعفر صادق علیه السلام وارد شدم، امام علیه السلام خطاب به من فرمود: « آیا این روز را می شناسی؟ عرض کردم، قربانت شوم، این روزی است که ایرانی ها آن را بزرگ و نیکو می شمارند و به همدیگر هدیه می دهند. پس امام فرمودند: علت این امر را که بسی دیرینه است برایت تشریح خواهم کرد. عرض کردم اگر این موضوع را از ناحیه شما فراگیرم ، بهتر از آن است که گذشتگانم زنده شوند و دشمنانم نابود گردند!

پس فرمودند: ای معلی! همانا نوروز روزی است که پروردگار جهان از بندگانش پیمان گرفت که او را پرستش کنند و به او شرک نورزند و به پیامبران و امامان علیهم السلام ایمان بیاورند. نوروز اولین روزی است که خورشید در آن طلوع کرد و بادهای ناگهانی وزیدن گرفت و ستاره زمین در چنین روزی ایجاد شد ... نوروز روزی است که علی علیه السلام در نهروان خوارج را هلاک کرد ، گل های زمین در آن روز خلق شد; در چنین روزی بود که کشتی حضرت نوح علیه السلام بر کوه جودی نشست; همان روزی است که جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد; همان روزی است که ابراهیم علیه السلام بت ها را شکست; در همین روز حضرت محمد صلی الله علیه و آله، علی علیه السلام را بر دوش خود حمل کرد تا بت های قریش را سرنگون کند... در چنین روزی حضرت مهدی علیه السلام ظهور می فرماید و ما انتظار فرج آن حضرت را در چنین روزی داریم; برای این که نوروز از ما و شیعیان ماست. نوروز برای مسافرت خوب و برای زراعت و طلب حوایج بسیار نیکوست، عقد نکاح و ازدواج در چنین روزی بسیار شایسته است.

علامه مجلسی در کتاب « زاد العماد » از قول معلی ابن حنیس نقل کرده که امام صادق (ع) در فضیلت نوروز به حق خانه کعبه سوگند یاد کرده و نوروز را تفسیر و اهمیت آن را چنین بیان داشته اند:

« در نوروز حق تعالی در روز الست از ارواح بندگان پیمان گرفته است که او را به یگانگی بپرستند و برای او شریکی قرار ندهند. این روز اولین روز طلوع آفتاب، اولین روز وزیدن بادها و رویش گیاهان میباشد.»

علامه مجلسی در "السماء والعالم" از امام صادق علیه السلام حدیثی را بدین مضمون نقل می کند: "در آغاز فروردین، آدم آفریده شد و آن روز فرخنده ای است برای طلب حاجت ها و برآورده شدن آرزوها و دیدار پادشاهان و کسب دانش و زناشویی و مسافرت و داد و ستد. در آن روز خجسته بیماران بهبودی می یابند و نوزادان به آسانی زاده می شوند و روزی ها فراوان می گردد."

مجلسی همچنین حدیث دیگری را درباره نوروز نقل می کند که منتسب به امام کاظم علیه السلام است و آن این که "این روز بسیار کهن است. در نوروز خداوند از بندگان پیمان گرفت تا او را پرستش کنند و برای او شریک قائل نشوند و به آیین فرستادگان شان درآیند و دستورشان را بپذیرند و آن را اجرا نمایند و آن نخستین روزی است که آفتاب بدمید و بادهای بار دهنده بوزید و گل های روی زمین پدید آمد و هم جبرئیل بر پیامبر نازل شد و نیز روزی است که ابراهیم بت ها را شکست و هم پیامبر علی را بر دوش خود گرفت تا بت های قریش را از خانه کعبه بینداخت.

در برابر این روایات، روایتی دیگر منسوب به حضرت امام موسی بن جعفر«علیه السلام» است که در پاسخ درخواست منصور(عبّاسی) مبنی بر اینکه آن حضرت هنگام عید نوروز در جایی بنشیند و به دیگران تبریک و تهنیّت گوید، می فرماید: «در اخبار جَدّم‏[رسول اللَّه‏صلی الله علیه وآله‏] خبری از این روز[نوروز] نیافتم.»

مرحوم مجلسی پس از ذکر این روایت، می گوید: «ممکن است بتوانیم این خبر را حمل بر تقیّه کنیم.»

در مجموع بعد از کند و کاو همه جانبه مى توان چنین نتیجه گرفت که:

1ـ روایات در تأیید و ستایش نوروز بیشتر از روایت یا روایات سرزنش گونه است.

2ـ سیره علماى بزرگ و مراجع تقلید در شأن نوروز بیانگر آن است که نوروز ، از روزهاى برجسته و مبارک است .

ابن فهد حلى از فقهاى بزرگ شیعه مى فرماید: «یوم النیروز یوم جلیل القدر». روز نوروز یک روز با عظمتى است.

اما اطلاق ((عید)) براى چنین روزى از دیدگاه اسلام پذیرفتنى نیست ، چرا که در اسلام به طور رسمى چهار روز عید است: عید فطر; عید قربان; عید غدیر و روز جمعه.
حضرت امام خمینى (قدس سره) با این که در نوروز جلوس داشتند, و تبریک مى گفتند و تبریک دیگران را مى پذیرفتند, و در پیام تلویزیونى خود, دعاى معروف ((یا مقلب القلوب والابصار...)) را مى خواندند, ولى از به کار بردن واژه ((عید)) براى نوروز امتناع مى ورزیدند.))

دیدگاه مقام معظم رهبری در مورد نوروز

در تعالیم اسلام نکته‌اى وجود دارد ، که خوب است برادران و خواهران به آن توجّه کنند. اسلام با سنّت‌هایى که از قبل از اسلام باقى مانده است، دو نوع رفتار مى‌کند. اوّلاً بعضى سنّت‌هاى غلط را به‌کلّى از بین مى‌برد و نابود مى‌کند؛ چون سنّت‌هاى درستى نیست. مثل این‌که عرب‌ها قبل از اسلام، دختران خودشان را نگه نمى‌داشتند، یا بیشترِ ملت‌هاى غیرمسلمان، جنس زن را تحقیر و اهانت مى‌کردند! اسلام این سنّت را به‌کلّى از بین برد؛ چون به‌کلّى غلط بود.

ثانیاً اسلام بعضى از سنّت‌ها را از بین نبرده است . کالبد سنّت را نگه داشته و محتوا و روح آن را عوض کرده است؛ مثل بسیارى از اعمال و مراسم حج. این طوافى را که ملاحظه مى‌کنید، قبل از اسلام هم بود؛ منتها محتواى طواف، محتواى شرک بود! اسلام آمد و این عمل را از محتواى شرک آلود، خالى و از محتواى توحید پُر کرد. طواف در آن زمان، مظهر گرایش انسان به آلهه و اربابِ ادّعایى و پندارى بود؛ آن را تغییر داد و مظهر ارادت انسان به مرکز عالم وجود - یعنى حضرت حق متعال و وجود مقدّس پروردگار - قرار داد. ظاهر را نگه داشت و باطن را عوض کرد.

اسلام در بسیارى از مواقع، با سنّت‌ها این کار را مى‌کند. مردم ما عینِ همین کار را با نوروز کردند؛ نوروز را نگه داشتند و محتواى آن را عوض کردند. نوروز در ایران، جشنى در خدمت حکومت‌هاى استبدادىِ قبل از اسلام بود! به همین خاطر است که «نوروز باستانى»، «نوروز باستانى» مى‌گویند! «نوروز»‌اش خوب است، ولى «باستانى»‌اش بد است! «باستانى» یعنى این‌که همه‌ى این جشن‌هاى دوره‌ى سال - مثل جشن «نوروز»، یا جشن «مهرگان»، یا جشن‌هاى دیگرى نظیر «خردادگان»، «مردادگان» و جشن‌هاى گوناگونى که قبل از اسلام بوده است - در خدمت حکومت‌هاى استبدادى و سلطنت‌هاى پوسیده‌ى دوران جاهلیت ایران بود! محتواى نوروز، محتواى مردمى و خدایى نبود؛ توجّه و ارادت به حضرت حق در آن نبود؛ جهات عاطفى و انسانى و مردمى در نوروز نبود! ملت ایران نوروز را نگه داشتند؛ اما محتواى آن را عوض کردند. این محتواى امروز نوروز ایرانى، غیر از محتواى باستانى است.

نوروز براى ملت ما، امروز عبارت است از اوّلاً : توجّه مردم به خدا. اوّلِ تحویلِ سال که مى‌شود، مردم دعا مى‌خوانند، «یا محوّل الحول والاحوال» مى‌گویند، آغاز سال را با یاد خدا شروع مى‌کنند، توجّه خود را به خدا زیاد مى‌کنند. این، ارزش است. ثانیاً نوروز را بهانه‌اى براى دید و بازدید و رفع کدورت‌ها و کینه‌ها و محبّ به یکدیگر قرار مى‌دهند. این همان برادرى و عطوفت اسلامى و همان صله‌ى رحم اسلام است؛ بسیار خوب است. ضمناً نوروز را بهانه‌اى براى زیارت اعتاب مقدّسه قرار مى‌دهند؛ به مشهد مسافرت مى‌کنند - که همیشه یکى از پرجمعیت‌ترین اوقات سال در مشهد مقدّس، اوقات عید نوروز بوده است – این بسیار خوب است.

پس مى‌بینید که نوروز را نگه داشتند، محتواى آن را که غلط بود، به محتواى صحیح و درست تبدیل کردند. این هنر ملت ایران و ذوق و سلیقه‌ى ایرانى مسلمان است. ما عید نوروز را از دیدگاه کسانى که با اسلام سر و کار دارند، تأیید مى‌کنیم. عید نوروز، چیز خوبى است. وسیله‌اى است که با آن دل‌ها شاد مى‌شود، انسان‌ها با یکدیگر ارتباط برقرار مى‌کنند، صله‌ى رحم و صله‌ى احباب مى‌کنند؛ چون دوستان و رفقا هم مثل ارحام، احتیاج به صله دارند. انسان باید با ارحام صله کند، باید با دوستان و رفقا هم صله کند؛ یعنى ارتباط برقرار کند. این، ارتباط عید نوروز است که بسیار خوب است.

آداب اسلامی نــوروز

در کتاب مفاتیح‌الجنان که طی دهه‌‌های گذشته یکی از بزرگ‌ترین کتاب‌های مورد رجوع عموم برای انجام مستحبات مذهبی بوده ، به نماز عید نوروز اشاره شده ، که نمازی است توأم با قرائت سوره حمد و سوره‌های قدر، کافرون، توحید، فلق و ناس و بسیار شبیه به نمازی است که ضمن آداب و اعمال روز جمعه و روز عید غدیر خم وارد شده است.

مفاتیح الجنان همچنین روایتی از معلی‌بن‌خنیس را درباره نوروز ذکر کرده است که اعمال این روز و دعای مربوط به آن را همراه دارد. بی‌آنکه اشاره‌ای به فضیلت این روز کرده باشد. ولی بحارالانوار مجلسی روایات معلی‌بن‌خنیس را به تفصیل آورده است.

و اما روایت خنیس به نقل از امام صادق علیه‌السلام در مفاتیح الجنان:

فرمود: چون نوروز شود ، غسل کن و پاکیزه‌ترین جامه‌های خود را بپوش و به بهترین بوی‌های خوش خود را معطر گردان پس چون از نمازهای پیشین و پسین و نافله‌های آن فارغ شدی، چهار رکعت نماز بگذار یعنی هر رکعت به یک سلام و در رکعت اول بعد از حمد ده مرتبه اناانزلنا و در رکعت دوم بعد از حمد ده مرتبه سوره قل یا ایهاالکافرون و در رکعت سوم بعد از حمد ده مرتبه قل اعوذ برب الناس و قل اعوذ برب الفلق را بخوان و بعد از نماز به سجده شکر برو و این دعا را بخوان.

همان طور که مشاهده می‌شود این روز نیز چون اعیاد اسلامی با غسل کردن، پوشیدن جامه نو و معطر گردیدن به بوی‌های خوش و روزه داشتن آغاز می‌شود، ضمن آنکه نمازی مشابه نمازهای سایر اعیاد اسلامی دارد.

نماز عید نوروز

نماز عید نوروز مشتمل است بر قرائت سوره حمد و سوره‌های قدر، کافرون، توحید، فلق و ناس و بسیار شبیه به نمازی است که ضمن آداب و اعمال روز جمعه و همین طور اعمال روز عید غدیر خم وارد شده است.

از آنجا که قرائت سوره قدر در نماز عید نوروز توصیه شده است می‌توان دریافت که عید نوروز نیز چون دیگر اعیاد اسلامی با نزول برکات و آیات الهی همراه بوده است. تاکید بر قرائت سوره‌های کافرون، توحید، معوذتین نیز می‌تواند اشاره به درخواست دفع انواع شرور و بدی‌ها داشته باشد.

دعای عید نوروز

«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ الاْوْصِیآءِ الْمَرْضِیِّینَ وَعَلی جَمِیعِ اَنْبِیآئِکَ وَرُسُلِکَ بِاَفْضَلِ صَلَواتِکَ وَبارِکْ عَلَیْهِمْ بِاَفْضَلِ بَرَکاتِکَ وَصَلِّ عَلی اَرْواحِهِمْ وَاَجْسادِهِمْ اَللّهُمَّ بارِکْ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَبارِکْ لَنا فی یَوْمِنا هذَا الَّذی فَضَّلْتَهُ وَکَرَّمْتَهُ وَشَرَّفْتَهُ وَعَظَّمْتَ خَطَرَهُ اَللّهُمَّ بارِکْ لی فیما اَنْعَمْتَ بِهِ عَلَیَّ حَتّی لا اَشْکُرَ اَحَداً غَیْرَکَ وَوَسِّعْ عَلَیَّ فی رِزْقِی یا ذَا الْجَلالِ وَالاِْکْرامِ اَللّهُمَّ ما غابَ عَنّی فَلا یَغیبَنَّ عَنّی عَوْنُکَ وَحِفْظُکَ وَما فَقَدْتُ مِنْ شَیْءٍ فَلا تُفْقِدْنِی عَوْنَکَ عَلَیْهِ حَتّی لا اَتَکَلَّفَ ما لا اَحْتاجُ اِلَیْهِ یا ذَا الْجَلالِ وَالاِْکْرامِ»

« خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد آن اوصیاء پسندیده ، و بر همه پیمبران و رسولانت به بهترین درودها و برکت ده. بر ایشان به بهترین برکتهایت و درود فرست بر ارواح و اجسادشان خدایا، برکت ده بر محمد و آل محمد و برکت ده به ما در این روز که آن را برتری داده و گرامیش کرده و شرافتش دادی و مقامش را بزرگ کردی خدایا برکت ده به من در آنچه به من تفضل کرده ای، بدانسان که هیچکس را جز تو سپاس نگذارم و روزیم را وسیع گردان ای صاحب جلالت و بزرگواری خدایا هر چه از من پنهان شده مبادا کمک و نگهداری تو از من پنهان شود و هر چه را گم کرده ام مبادا یاری خویش را بر آن از من گم کنی تا خود را به زحمت نیندازم درباره آنچه را بدان نیازمند نیستم ای صاحب جلالت و بزرگواری »

چون چنین کنی گناهان پنجاه ساله تو آمرزیده شود و بسیار بگو یا ذَا الْجَلالِ والاِْکْرامِ.

دعای مخصوص عید نوروز با درود و صلوات بر رسول اکرم صلی‌‌الله علیه‌وآله و آل او و اوصیا ء و همه انبیاء و رسولان آغاز می‌شود، آنگاه با فرستادن درود بر ارواح و اجساد ایشان ادامه می‌یابد.

در فراز پایانی دعای مخصوص عید نوروز : ( اللهم .... ما فقدت من شی فلا تفقدنی عونک علیه حتی لا اتکلف مالا احتاج الیه یا ذالجلال و الاکرام ) از آن جهت که در آن سخن از گم شدن و گمشده‌ها به میان می‌آید بیش از اندازه قابل توجه است زیرا، چنانکه نقل شده است عید نوروز همان روزی است که حضرت سلیمان علیه‌السلام انگشتری خویش را پس از مدتی پیدا کرده است.

خرافات و گناهان نوروز

نوروز در جامعه ما از قدیم داراى دو جنبه بوده است:

1- جنبه مثبت 2- جنبه منفى

از دیرباز در مورد نوروز , دو گونه عمل مى شده است : بعضى بیشتر به سراغ جنبه هاى منفى , مراسمات خرافى و بى اساس، اسراف ، سرمستى و شهوت پرستى نوروز رفته اند ، لذا در این رهگذر بیشترین فسادها و گناهان در این ایّام رخ مى دهد و... قطعا نوروز از این زاویه ، نه تنها مبارک نخواهد بود ، بلکه نامبارک ، پلید ، مایه فساد و منکرات است و از این رو, مورد سرزنش است و از نگاه هر خردمند, نامحمود است و روایات و گفتار علمایى که آن را از امور دوران جاهلیت دانسته اند ، در مورد این گونه امور منفى است. ولى روایاتى که بیان گر ستایش نوروز است ، بر همین اساس مورد نیکوداشت علماى بزرگ و مراجع تقلید مى باشد, به دلیل توجه به مراسم مثبت و جنبه هاى مفیدى است که در نوروز انجام مى گیرد; مانند نظافت, پوشیدن لباس نو ، همگامى با تحولات طبیعت و ایجاد دیگرگونى در خود و فراگیرى درس خداشناسى و معادشناسى از رویش سبزه در بهار ، که به راستى زمین و زمان و درختان و هوا و فضا با طراوت و نشاط بهارى گویى همه جشن گرفته اند و هر کدام به زبانى از ستودگى و نشاط نوروز و آغاز بهار سخن گفته و مبارک باد مى گویند.


بنابراین ، نوروز همگام با نسیم بهارى و شکوفه هاى درختان و زنده شدن زمین و جوانه زدن گیاهان و در کنار آن صله رحم ، دید و بازدید ، خانه تکانى ، بهداشت و نظافت و آشتى افرادى که مدت ها با هم قهر بوده اند و... داراى جهات مثبتى است ، که هر خردمندى آن را مى پسندد. ولی با یکسری خرافات و گناه هم توأم می باشد ، که باید این زشتی ها را از این سنت حسنه پاک نمود .

و امّا این خرافات چیست ؟

1 - هنگام سال تحویل دعا خوب است ولی باید ما ایرانیان بدانیم که ، سرنوشت ما انسانها در شبهای قدر رقم خورده است ، پس بعضی از اوهام و خرافات را باید کنار گذاشت از جمله آنها این مسئله است که چه شخصی بعنوان اولین نفر وارد منزل ما می شود و یا اینکه وقت سال تحویل در هرحالی انسان باشد تا آخر سال در آن حال می ماند مثلاً اگر فرد خواب باشد تا آخر سال در خواب است و یا اینکه اگر فردی به منزل ما بیاید ، که قدمش نحس باشد ، تا آخر سال همش بد بختیم !

2- از دیگر خرافات ، مطرح کردن نحسی روز سیزده ، گره زدن سبزه برای باز شدن بخت و سایر چیزها می باشد ، که همه از خیالات گذشتگان و جهالت ما انسانها سر چشمه می گیرد ، که باعث می شود ، تا ما انسانها از خداوند متعال دور شده و مانند بت پرستان به اشیاء متوسل شویم وگرنه نفس تفریح خوب است ولی با این نیت شرک است و مطرح کردن نحوست سیزده هم از توطئه دشمنان شیعه سر چشمه می گیرد ، تا بتوانند ، سیزده رجب را که روز ولادت حضرت علی (ع) است را نحس مطرح نمایند .

3- مراسم چهار شنبه سوری ، هرچند امروزه به یک تفریح توأ م با گناه و مردم آزاری تبدیل شده است ولی هنوز هم با خرافاتی مبنی بر آتش پرستی همراه است ، با شکل مدر نیته

و امّا گناهانی که در این روزها به اسم سال نو مرتکب می شویم :

-1 خواب ماندن هنگام نماز صبح به خاطر دید و بازدید تا نیمه های شب

2- چشم هم چشمی و شکستن دل بعضی از خانواده ها که در فقر بسر برده و بضاعت خرید لباس و غیره برای خانه و فرزندان خود ندارند.

3- پوشش و آرایش های نامناسب به اسم شیک پوشی و نشان دادن خود به فامیل و دوستان

4- اسراف در پذیرایی و غیره

اگر مراسم نوروز ، بر اساس درس خداشناسى و معادشناسى و تحول و رشد و تکامل پی ریزی شود ، اگر انسان ها از این طبیعت زیبا درس بیاموزند ، در حقیقت اعتقاد به رستاخیز را آموخته اند ، در این صورت باید سرآغاز چنان بعثتى را روز برتر نامید و آن را جشن گرفت و انسانها خود را همگام و همگون با محتواى دعاى آغاز سال; که بیان گر تحول و نغمه توحیدى است, سازند که:
((یا مقلب القلوب و الابصار, یا مدبر اللیل و النهار, یا محول الحول والاحوال, حول حالنا الى احسن الحال; اى خداوندى که گرداننده قلب ها و چشم ها هستى, و تدبیر کننده نظم شب و روز مى باشى, اى دگرگون کننده حال و احوال, حال ما را به نیکوترین حال تبدیل ساز.)) قطعا نوروز براى آنها پر فایده خواهد بود.

آنان که طعم توحید را چشیده اند, در ایام دل انگیز و پرنشاط آغاز بهار به پیروى از امامان(ع) آیاتى از قرآن همچون آیه زیر را تلاوت کرده و مفاهیم آن را در اعماق جانشان دریافت مى کنند که:

((ان فى خلق السموات والارض واختلاف اللیل والنهار لایات لاولى الالباب ))

همانا در خلقت آسمان ها و زمین و آمد و شد شب و روز, قطعا نشانه هایى براى صاحبان اندیشه است.))

هرگاه در مراسم نوروز, انسان ها به دنبال چنین مفاهیم سازنده و لذت بخشى بروند, قطعا, چنین روزى مبارک است, ولى اگر از این ایام سوء استفاده شود و به جاى مراسم سازنده, به خرافات روى آورند, مراسمى; مانند چهارشنبه سورى, سیزده بدر, و یا فال گوش ایستادن... روشن است, که باطل گرایى, و پناه بردن به امور پوچ و بى اساس, انسان را بى محتوا خواهد کرد, و آلوده نمودن نوروز به امور واهى, از خردورزى, دور است و باید خط بطلان بر چنین مراسمى کشید.

اسلام وقتى که ظهور کرد, در دوران جاهلیت مراسمى وجود داشت, اکثر آنها برخلاف عقل, منطق و وجدان بود, خط بطلان بر همه آنها کشید, ولى مراسمى نیز وجود داشت, مانند تحریم جنگ در چهار ماه (رجب, ذىقعده, ذىحجه و محرم) این رسم را که دربرگیرنده امنیت و آرامش است, امضا نمود, رسم دخترکشى را مردود دانست, ولى سنت دیه قتل انسان را که صد شتر بود, امضا کرد.

نوروز, مبارک, ستوده و مورد توجه امامان(ع) بود, و اختصاصى به ایرانیان ندارد, بلکه براى همه مسلمانان روز جشن و روز شگفت انگیزى است, مشروط بر این که با مراسم صحیح و سازنده همراه باشد, و از هرگونه باطل اندیشى و گناه, پرهیز گردد.
در این صورت حتى مى توان آن را ((عید)) نامید ، بدان دلیل که امیرمومنان على(ع) فرمود:

((کل یوم لایعصى الله فیه فهو عید )) هر روزى که در آن روز گناه نشود ، آن روز ، روز عید است.))

منابع :

1 ) آقا محمد مقدس اصفهانى, الاوائل, ص584.
2 ) علامه مجلسى, بحار, ج59, ص 141 و ص100 و 101 و ص92
3 ) جمعى از دانشمندان و نویسندگان, دائره المعارف یا فرهنگ و هنر, ص1260.
4 ) بحار ج;11 ص342.
5 ) بحار, ج12, ص43. (ماجراى شکستن بت ها در عصر نمرود, به دست حضرت ابراهیم, درقرآن سوره انبیإ,آیه58آمده است)
6 ) علامه مجلسى, بحار, ج41, ص118.
7 ) همان, ج59, ص92.
8 ) علامه طبرسى, تفسیر مجمع البیان, تفسیر قرطبى و آلوسى, تفسیر روح البیان, ذیل آیه 243 بقره.
9 ) معلى بن خنیس از دوستان و شیفتگان امام صادق(ع) بود, مرحوم شیخ طوسى(ره) در شإن او مى نویسد: ((و کان محمودا عنده و مضى على منهاجه; معلى, در محضر امام صادق(ع) شخص ستوده اى بود, و در حالى که در صراط امام صادق(ع) بود, از دنیا رفت. )) و شیخ بهایى(ره) مى گوید: ((الحق ان معلى بن خنیس, ممدوح جدا; حق این است که معلى بن خنیس حقیقتا مورد ستایش است.)) علامه علیارى, بهجه الامال, ج7, ص48)
از گفتنى ها این که: داوود بن على, فرماندار مدینه, به فرمان عبدالله سفاح (اولین خلیفه عباسى) معلى بن خنیس را دستگیر کرد و به او گفت: ((فهرست شیعیان را به من بده.)) معلى نام آنها را فاش نساخت, و با قاطعیت گفت: اگر شیعیان, زیر قدم هایم باشند, قدمم را برنمى دارم, داوود فرمان داد گردن او را زدند, و پیکر مطهرش را به دار آویختند, هنگامى که امام صادق(ع) از شهادت او آگاه شد, فرمود: ((قطعا براى داود نفرین مى کنم.)) امام صادق(ع) مشغول نماز شد و هنوز سر از سجده بلند نکرده بود که صداى شیون بلند شد, و گفتند داود بن على از دنیا رفت... (اقتباس از: محمد بن یعقوب کلینى, اصول کافى, ج1, ص512 و 513.)
امام صادق(ع) به داوود بن على در مورد کشتن معلى اعتراض کرد و فرمود: ((قتلت رجلا من إهل الجنه; تو مردى از اهل بهشت را کشتى.)) (علامه علیارى, بهجه الامال, ج7,ص48)

10 ) شیخ طوسى, مصباح المتهجد, ج2, ص;591 محدث قمى, مفاتیح الجنان, اعمال اول ماه و عید نوروز.
11 ) رشید الدین ابن شهر آشوب طبرسى, مناقب آل ابى طالب, ج4, ص318و319.
12 ) محمد حسن رحیمیان, در سایه آفتاب, ص228 و 227.
13 ) على رضا برازش, المعجم المفهرس لالفاظ احادیث بحارالانوار, ج26, ص19702.

14 ) آل عمران (3) آیه 190.
15 ) سید رضى, نهج البلاغه, حکمت 428.

16) نوروز تاریخچه و مرجع‌شناسی، مرکز مردم‌شناسی ایران، تهران، 1353، ص19

17) نوروز در روایات شیعه و در کتاب التاج جاحظ بصری"، مجموعه مقالات نخستین همایش نوروز، پژوهشکده مردم‌شناسی، تهران، 1379، ص45
18 ) اشپولر، برتولد:‌ تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ترجمه مریم میراحمدی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1369، ج2، ص359-358
4. رضی، هاشم: گاه شماری و جشن‌های ایران باستان،‌ انتشارات بهجت، تهران، 1380، ص451
19 ) دادخواه، محمد‌علی: نوروز و فلسفه هفت‌سین، انشارات حروفیه، تهران، 1382، ص119
20 ) مدرس زاده، مریم: عید نوروز در فرهنگ اسلامی و آیین‌ها و اساطیر ایرانی، مجموعه مقالات نخستین همایش نوروز، ص131
21 ) مفاتیح الجنان

22) المهذب البارع، ج 1، شرح ص 191



: مرتبه
نوشته شده در شنبه 12 اسفند 1391برچسب:, ساعت 14:0 توسط سياوشي

نویسنده:آیت الله محمد محمدی اشتهاردی(رحمت الله علیه)

بهار, فرصتى است, براى تإمل در راز آفرینش و اندیشیدن در شإن و جایگاه بهار از نظرگاه دین. در کشور ما نوروز را جشن مى گیرند, و حضور سبز بهار را به همدیگر تبریک مى گویند, آیا چنین روزى از نظر اسلام, عید است؟ و رفتار مسلمانان در این روز, چگونه باید باشد؟
در این فرصت برآنیم تا به بازبینى این موضوع بپردازیم, و زوایاى آن را از نگاه اسلام و امامان معصوم(علیه السلام) مورد بحث قرار دهیم.

دیدگاه اسلام در باره نوروز چیست

نوروز, پیش از اسلام
پیش از اسلام, نخستین روز بهار را عید و جشن ملى به شمار مى‌آوردند و از آن به ((عید باستانى)) یاد مى کردند.
به عقیده بعضى نخستین کسى که از ((نوروز)) تجلیل کرد, و آن روز را عید ملى شمرد, جمشید بود.(1) جمشید بر سراسر جهان تسلط یافت, و سرزمین ایران را آباد کرد, و اسباب کارها و امور, در نوروز براى او تکمیل و موزون گردید, از این رو این روز, آغاز سال عجم گردید.(2)

جمشید پسر تهمورث, از شاهان افسانه اى پیش از تاریخ ایران (قبل از مادها) است. روزى که او بر تخت سلطنت نشست, اولین روز بهار بود; آن را ((نوروز)) خواند و جشن گرفت. جمشید مدتى طولانى سلطنت کرد, تا آن که مغرور شد و خود را خداى جهان نامید. سرانجام ضحاک با همکارى و همیارى مردم, او را از سلطنت خلع کرد, و روزى در کنار دریاى چین او را دید, و با اره, دو نیمش کرد(3) و به زندگى سلطه جویانه اش پایان داد.
بنا به روایتى, امام صادق(علیه السلام) فرمود: ((نوروز, روزى است که خداوند از بندگانش پیمان هایى گرفت که تنها خداى یکتا را بپرستند, و براى او همتا قرار ندهند, و ایمان به رسولان و حجت هاى خدا و امامان(علیه السلام) بیاورند, و روزى است که کشتى نوح(علیه السلام) بر کوه جودى نشست...))(4)

و نیز از آن حضرت نقل شده است که فرمود: ((نوروز همان روزى است که ابراهیم خلیل(علیه السلام) بت هاى قومش را ـ که در آن روز براى شرکت در مراسم جشن از شهر خارج شده بودند ـ شکست.))(5)
مجوسیان نیز از قدیم, به نوروز اهمیت مى دادند و در آن روز به همدیگر تبریک مى گفتند و براى همدیگر هدیه مى فرستادند. هم چنین گفته اند: در عصر خلافت امیرمومنان على(ع), مجوسیان چند ظرف نقره که در آن ((شکر)) ریخته بودند, در نوروز به آن حضرت هدیه کردند, آن حضرت هدیه آنها را پذیرفت و ((شکر)) ها را بین یاران خود تقسیم کرد, و آن ظروف را به عنوان جزیه (مالیات سرانه آنها) قبول کرد.(6)

بنابر همان روایت امام صادق(ع), حادثه شگفت زنده شدن هزاران نفر از بنى اسرائیل قبل از اسلام ـ به فرمان خدا که در آیه 243 بقره به آن اشاره شده است ـ در نوروز رخ داده است:(7) که در یکى از شهرهاى شام, بر اثر رواج بیمارى طاعون, بسیارى مردند. این بیمارى در حقیقت مجازاتى از طرف خدا براى آنها بود, زیرا رهبر الهى شان آنها را به جهاد با دشمن فرا خوانده بود, ولى آنها سرپیچى کرده بودند. در این میان هزاران نفر (طبق پاره اى روایات, ده هزار یا هفتاد هزار یا هشتاد هزار نفر) به بهانه گریز از طاعون, از شهر خارج شدند, و پس از فرار, در خود احساس قدرت و استقلال نمودند و با نادیده گرفتن اراده الهى, و چشم دوختن به عوامل طبیعى, دچار غرور شدند, خداوند آنها را نیز در همان بیابان با همان بیمارى نابود ساخت. سالیانى گذشت, و حضرت حزقیل(علیه السلام) ـ یکى از پیامبران بنى اسرائیل ـ از آن جا عبور مى کرد, و از خدا خواست که آنها را زنده کند, خداوند دعاى او را اجابت کرد. آن روزى که آنها زنده شدند, نوروز بود.(8)
از مجموع این مطالب به دست مىآید که نوروز, قبل از اسلام, روز محترم و خاصى بود, و با پیدایى رخدادهایى در آن روز که غالبا مثبت بوده اند بر اهمیت و شهرت آن افزوده شد.

نیکو داشت نوروز پس از اسلام

پس از اسلام نیز طبق پاره اى روایات, از این روز تجلیل شده است. هم چنین بروز رخدادهایى مهم موجب افزایش عظمت و احترام آن شده است.
در حدیث ((معلى بن خنیس))(9) از امام صادق(علیه السلام) ـ که علامه مجلسى مى گوید آن را در کتب معتبر دیده است ـ به چند رخداد بزرگ در نوروز, بعد از اسلام اشاره شده است, از جمله فرمود:
((و هو الیوم الذى نزل فیه جبرئیل على النبى(ص), و هو الیوم الذى حمل فیه رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) امیرالمومنین(علیه السلام) على منکبه حتى رمى اصنام قریش من فوق البیت الحرام فهشمها, و کذلک ابراهیم, و هو الیوم الذى امر النبى اصحابه ان یبایعوا علیا بامره المومنین, و هو الیوم الذى وجه النبى علیا(علیه السلام) الى وادى الجن یإخذ علیهم البیعه له, و هو الیوم الذى بویع لامیرالمومنین(علیه السلام) فیه البیعه الثانیه, و هو الیوم الذى ظفر فیه باهل النهروان, و قتل ذوالثدیه, و هو الیوم الذى یظهر فیه قائمنا و ولاه الامر و هو الیوم الذى یظفر فیه قائمنا بالدجال, فیصلبه على کناسه الکوفه, و ما من یوم نیروز, الا و نحن نتوقع فیه الفرج, لانه من ایامنا و ایام شیعتنا, حفظته العجم, و ضیعتموه إنتم;

نوروز روزى است که:
1ـ جبرئیل بر پیامبر نازل شد;
2ـ پیامبر(ص), على(علیه السلام) را بر دوش خود گرفت, تا على(علیه السلام) بت هاى قریش را از بالاى خانه کعبه فرو ریزد. هم چنین ابراهیم(علیه السلام) در چنین روزى بت ها را شکست;
3ـ پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به اصحاب خود امر کرد (در روز غدیر خم) با على(علیه السلام) به عنوان امیرمومنان, بیعت کنند;
4ـ پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) على(علیه السلام) را به ((وادى جنیان)) فرستاد, تا از آنها در پذیرش اسلام و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بیعت بگیرد;
5 ـ در چنین روزى (بعد از مرگ عثمان) براى خلافت حضرت على(علیه السلام) بیعتى دوباره شد;
6ـ در چنین روزى على(علیه السلام) (در عصر خلافتش) در جنگ نهروان بر خوارج پیروز شد, و مخدج ذوالثدیه (سردمدار خوارج) را کشت;
7ـ در چنین روزى قائم ما (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و صاحب امر از پرده غیب, آشکار مى شود;
8ـ در چنین روزى قائم ما (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر دجال (طاغوت خودکامه عصر) پیروز مى گردد, و او را در میدان کناسه کوفه به دار مى کشد;
9ـ هیچ نوروزى بر ما نمى گذرد, مگر این که ما در آن روز امید فرج قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را داریم, زیرا آن روز, از روزهاى ما و از روزهاى شیعیان ما است, عجم ها آن را پاس داشتند, ولى شما (عرب ها) آن را تباه ساختید)).(10)

چنان که گفته آمد پدیدار شدن نه رخداد بسیار بزرگ, پس از ظهور اسلام موجب عظمت و پاسداشت نوروز شده است.
عالم بزرگ و مجتهد سترگ, بنیانگذار حوزه علمیه نجف اشرف, شیخ طوسى (متوفاى سال 460 هـ.ق) در کتاب ((المصباح المتهجد)) از معلى بن خنیس روایت مى کند که امام صادق(علیه السلام) فرمود: ((هرگاه نوروز فرا رسید, در آن روز غسل کن, و پاکیزه ترین لباس ها را بپوش, و با بهترین عطرها خود را خوشبو نما, و در این روز روزه بگیر, و پس از انجام نافله نمازها, و پس از نماز ظهر و عصر, دو نماز دو رکعتى (به نیت نماز نوروز) بخوان; در نماز اول, در رکعت اول پس از حمد, ده بار سوره قدر, و در رکعت دوم پس از حمد, ده بار سوره کافرون را بخوان, و در نماز دوم, در رکعت اول, پس از حمد, ده بار سوره توحید, و در رکعت دوم پس از حمد, ده بار سوره ناس و سوره فلق را بخوان, و پس از نماز, سجده شکر به جاى آر, و در این سجده, دعاى زیر را بخوان, که در این صورت خداوند گناهان پنجاه سال تو (یا پنج سال تو) را (اگر با شرایط باشد) مى بخشد)). آن دعا این است: ((اللهم صل على محمد و آل محمد, الاوصیإ المرضیین, و على ارواحهم و اجسادهم[ ((...دعا در مفاتیح الجنان, ذکر شده است].
در نوروز این فراز از دعا را بسیار برخوان: ((یا ذاالجلال والاکرام.))


امام کاظم(علیه السلام) و نقل حدیث ناهمگن

محدث خبیر, رشید الدین طبرسى (متوفاى سال 588 هـ.ق) در کتاب ((مناقب)) روایت کرده که منصور دوانیقى ـ دومین خلیفه عباسى ـ از امام کاظم(علیه السلام) تقاضا کرد تا روز نوروز در مجلس جشن او براى تبریک حضور یابد و هدایایى را که مردم مىآورند بپذیرد. امام کاظم(علیه السلام) این تقاضا را رد کرد و فرمود: ((انى قد فتشت الاخبار عن جدى رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) فلم اجد لهذا العید خبرا, و انه سنه للفرس و محاها الاسلام, و معاذ الله ان نحیى ما محاه الاسلام; همه اخبارى را که از جدم رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) رسیده است, بررسى کردم, خبرى در این مورد نیافتم. این عید, سنت پارسیان است, اسلام آن را محو کرد. پناه مى برم به خدا از این که چیزى را که اسلام آن را محو نموده, زنده سازم.))

منصور گفت: ((ما این مراسم را براى سیاست و تدبیر امور ارتشیان, انجام مى دهیم, تو را به خداى بزرگ سوگند مى دهم, در این مجلس حضور داشته باش.))

امام کاظم(علیه السلام) ناگزیر در آن مجلس حضور یافت, امیران, فرماندهان, سرداران و ارتشیان و مردمان به محضر آن حضرت مىآمدند و تبریک عرض مى کردند, و هدایایى را مىآوردند, خادم منصور آن جا حاضر بود, و آن هدایا را بازبینى مى کرد, در لحظات آخرین, پیرمردى وارد شد و به امام کاظم(علیه السلام) عرض کرد: ((اى پسر دختر رسول خدا! من فقیرى تهى دست هستم, از این رو چیزى نداشتم هدیه بیاورم, ولى سه بیت شعرى را که جدم در سوگ جدت امام حسین(علیه السلام) سروده, به شما هدیه مى کنم, و آن سه بیت چنین است:
عجبت لمصقول علاک فرنده
یوم الهیاج و قد علاک غبار
و لاسهم نفذتک دون حرائر
یدعون جدک والدموع غزار
الا تقضقضت السهام و عاقها
عن جسمک الاجلال والاکبار;
درشگفتم از آن شمشیرهاى برنده که تیزى آنها در معرکه عاشورا بر پیکر غبار آلودت فرود آمدند, و نیز درشگفتم از آن تیرهایى که در برابر چشم بانوان حرم, در پیکرت فرو رفتند, در حالى که آنان, جدت را به مددکارى مى طلبیدند, و سیلاب اشک از دیدگان شان روان بود.

چرا سر و صداى آن تیرها از پیکر مقدس و شکوهمندت دور و پراکنده نشدند؟))
امام کاظم(علیه السلام) به او فرمود: هدیه ات را پذیرفتم, بنشین, خداوند به تو برکت دهد. آن گاه امام به خادم فرمود: نزد رئیس (منصور) برو و مجموع این هدایا را به او گزارش بده, و بپرس که آنها را چه کنم؟ خادم چنین کرد, سپس به حضور امام کاظم(علیه السلام) بازگشت و گفت: منصور مى گوید: همه آنها را به تو بخشیدم, اختیار آنها با شماست. آن گاه امام کاظم(علیه السلام) همه آن هدایا را به آن پیرمرد بخشید.(11)
بدین سان, امام کاظم(علیه السلام) هم به منصور و درباریانش فهماند که ما به هدایا و زرق و برق دنیا دل نبسته ایم, و هم پیرمرد فقیر شیعه را ـ که خاطره امام حسین(علیه السلام) قهرمان و سمبل مبارزه با زورمداران را در کاخ طاغوت, تجدید کرد ـ شادمان ساخت. و بدین گونه که آن پیر با بیان مظلومیت امام حسین(علیه السلام) در چنان روزى ستمگران و طاغوتیان را محکوم نمود.

نوروز در ترازوى نقد

در مجموع مى توان گفت روایاتى که در شإن نوروز, از امامان معصوم(علیه السلام) به ما رسیده, متعارض است; یعنى بعضى از روایات, آن را ستوده اند و بعضى (مثل روایت مذکور از امام کاظم, علیه السلام) آن را بازمانده دوران جاهلیت دانسته اند که اسلام آن را محو کرده است, ولى بعد از کند و کاو همه جانبه مى توان چنین نتیجه گرفت که:
1ـ روایات در تإیید و ستایش نوروز بیشتر از روایت یا روایات سرزنش گونه است.
2ـ سیره علماى بزرگ و مراجع تقلید, در شإن نوروز, بیانگر آن است که نوروز, از روزهاى برجسته و مبارک است, اما اطلاق ((عید)) براى چنین روزى, از دیدگاه اسلام پذیرفتنى نیست, چرا که در اسلام به طور رسمى چهار روز عید است: عید فطر; عید قربان; عید غدیر و روز جمعه.
به احتمال قوى, در حدیث امام کاظم(علیه السلام) اطلاق عید بر نوروز مورد سرزنش قرار گرفته است. حضرت امام خمینى (قدس سره) با این که در نوروز جلوس داشتند, و تبریک مى گفتند و تبریک دیگران را مى پذیرفتند, و در پیام تلویزیونى خود, دعاى معروف ((یا مقلب القلوب والابصار...)) را مى خواندند, ولى از به کار بردن واژه ((عید)) براى نوروز امتناع مى ورزیدند.))

حضرت حجت الاسلام والمسلمین رحیمیان, یکى از اعضاى دفتر امام مى نویسد: ما روز نوروز به اتاق حضرت امام وارد شدیم... امام حدود ساعت نه صبح, با نشاطتر از روزهاى گذشته و متبسم و با قباى نو وارد شدند, و به افراد حاضر که در مجموع با دکترها پنج نفر بودیم, چند بار مبارک باشد گفتند, سپس خودشان سراغ سکه هاى یک ریالى را گرفتند, و کف دست قرار دادند, افراد حاضر نیز بعد از دست بوسى, هر کدام چند عدد برداشتند, مشابه این برنامه در نوروز سال هاى دیگر نیز تکرار مى شد.

در عین حال در اواسط فروردین 1362 از سوى دفتر, متنى به منظور پاسخ و تشکر از تمام کسانى که به مناسبت نوروز و یوم الله 12 فروردین (روز جمهورى اسلامى) براى حضرت امام, تلگراف و پیام تبریک فرستاده بودند, تهیه شده بود, متن مزبور, جهت تصویب, خدمت حضرت امام قرائت گردید, در متن جمله عیدنوروز آمده بود, حضرت امام فرمودند: کلمه عید را حذف کنید.(12)

نظریه علامه مجلسى (رحمت الله علیه)

عالم و محقق و محدث بزرگ, علامه مجلسى(رحمت الله علیه) که در گردآورى احادیث و اخبار پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان(علیه السلام) و در بررسى آنها مهارت وسیع و عمیقى داشت, نوروز را بر اساس روایات ستوده است, و در بیش از بیست مورد در بحارالانوار از ستایش آن سخن به میان آورده است(13) و پس از ذکر روایت معارض امام کاظم(علیه السلام) ـ که بیش از این ذکر شد ـ مى نویسد: ((روایتى که از امام کاظم(علیه السلام) نقل شده, با روایت معلى بن خنیس, مخالف و معارض است, ولى احادیث معلى بن خنیس در بین اصحاب قوىتر و مشهورتر است, و ممکن است روایت منسوب به امام کاظم(علیه السلام) از روى تقیه بوده, زیرا حدیث معلى مشتمل بر امورى است که از موارد تقیه است (مانند این که فرمود: عجم ها عظمت و احترام نوروز را رعایت کردند, ولى شما عرب ها, آن را تباه ساختید یا مسإله مطرح کردن قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و...) از این رو تبرک جویى به نوروز در عصر خلفا در شهرهاى غیر شیعیان, به دلیل تقیه انجام نمى شد, یا این که منظور از نوروزى که در حدیث معلى بن خنیس آمده, غیر از نوروزى است که در حدیث امام کاظم(علیه السلام) آمده است. ))(14)

توضیح نگارنده

نوروز در جامعه ما از قدیم داراى دو جنبه است; جنبه مثبت و منفى, و از دیرباز در مورد نوروز, دو گونه عمل مى شده است: بعضى بیشتر به سراغ جنبه هاى منفى, مراسم خرافى و بى اساس, اسراف, سرمستى و شهوت پرستى نوروز رفته اند, و در این رهگذر بیشترین فسادها و گناهان در این ایام رخ مى دهد و... قطعا نوروز از این زاویه, نه تنها مبارک نخواهد بود, بلکه نامبارک و پلید و مایه فحشا و منکرات است, و از این رو, مورد سرزنش است و از نگاه هر خردمند, نامحمود است, و روایات و گفتار علمایى که آن را از امور دوران جاهلیت دانسته اند, در مورد این گونه امور منفى است. ولى روایاتى که بیان گر ستایش نوروز است, بر همین اساس مورد نیکوداشت علماى بزرگ و مراجع تقلید مى باشد, به دلیل توجه به مراسم مثبت و جنبه هاى مفیدى است که در نوروز انجام مى گیرد; مانند نظافت, پوشیدن لباس نو, همگامى با تحولات طبیعت و ایجاد دیگرگونى در خود, و فراگیرى درس خداشناسى و معادشناسى از رویش سبزه در بهار, که به راستى زمین و زمان, و درختان و هوا و فضا, با طراوت و نشاط بهارى گویى همه جشن گرفته اند و هر کدام به زبانى از ستودگى و نشاط نوروز و آغاز بهار سخن گفته و مبارک باد مى گویند.
بنابراین, نوروز همگام با نسیم بهارى, و شکوفه هاى درختان, و زنده شدن زمین, و جوانه زدن گیاهان, و در کنار آن, صله رحم, دید و بازدید, خانه تکانى, بهداشت و نظافت, و آشتى افرادى که مدت ها با هم قهر بوده اند و... داراى جهات مثبتى است که هر خردمندى آن را مى پسندد.

نوروز; رستاخیز طبیعت

نوروز, نخستین روز بهار است, نخستین روز سبزترین فصل سال, سرآغاز زنده شدن زمین و شکوفایى ها و وزیدن نسیم دل انگیز بهارى, و چهچهه مرغان; همه چیز در بهار, نشان گر نشاط و طراوت است و حتى باد شفابخش بهارى نوید زندگى تازه مى دهد, و به گفته مولوى در مثنوى:
گفت: پیغمبر به اصحاب کبار
تن مپوشانید از باد بهار
آنچه با برگ درختان مى کند
با تن و جان شما آن مى کند
و به گفته سعدى:
که تواند بدهد میوه رنگین از چوب
یا که باشد که برآرد گل صد برگ از خار
این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود
هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار
ارغوان ریخته بر درگه خضراى چمن
چشمه هایى که در او خیره بماند ابصار
کوه و دریا و درختان همه در تسبیح اند
نه همه مستمعان فهم کنند این اسرار
آفرینش همه تنبیه خداوند دل است
دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار
خبرت هست که مرغان سحر مى گویند
کآخر اى خفته سر از بالش غفلت بردار
بهار, درس خداشناسى و معادشناسى و تحول و رشد و تکامل است, اگر انسان ها از این طبیعت زیبا, درس بیاموزند, در حقیقت اعتقاد به رستاخیز را آموخته اند, در این صورت باید سرآغاز چنان بعثتى را روز برتر نامید و آن را جشن گرفت.

اگر مراسم نوروز, بر این اساس پى ریزى گردد, و انسانها خود را همگام و همگون با محتواى دعاى آغاز سال; که بیان گر تحول و نغمه توحیدى است, سازند که:
((یا مقلب القلوب و الابصار, یا مدبر اللیل و النهار, یا محول الحول والاحوال, حول حالنا الى احسن الحال; اى خداوندى که گرداننده قلب ها و چشم ها هستى, و تدبیر کننده نظم شب و روز مى باشى, اى دگرگون کننده حال و احوال, حال ما را به نیکوترین حال تبدیل ساز.)) قطعا نوروز براى آنها پر فایده خواهد بود.
آنان که طعم توحید را چشیده اند, در ایام دل انگیز و پرنشاط آغاز بهار به پیروى از امامان(علیه السلام) آیاتى از قرآن همچون آیه زیر را تلاوت کرده و مفاهیم آن را در اعماق جانشان دریافت مى کنند که:
((ان فى خلق السموات والارض واختلاف اللیل والنهار لایات لاولى الالباب;(15) همانا در خلقت آسمان ها و زمین و آمد و شد شب و روز, قطعا نشانه هایى براى صاحبان اندیشه است.))
هرگاه در مراسم نوروز, انسان ها به دنبال چنین مفاهیم سازنده و لذت بخشى بروند, قطعا, چنین روزى مبارک است, ولى اگر از این ایام سوء استفاده شود و به جاى مراسم سازنده, به خرافات روى آورند, مراسمى; مانند چهارشنبه سورى, سیزده بدر, و یا فال گوش ایستادن... روشن است, که باطل گرایى, و پناه بردن به امور پوچ و بى اساس, انسان را بى محتوا خواهد کرد, و آلوده نمودن نوروز به امور واهى, از خردورزى, دور است و باید خط بطلان بر چنین مراسمى کشید.

اسلام وقتى که ظهور کرد, در دوران جاهلیت مراسمى وجود داشت, اکثر آنها برخلاف عقل, منطق و وجدان بود, خط بطلان بر همه آنها کشید, ولى مراسمى نیز وجود داشت, مانند تحریم جنگ در چهار ماه (رجب, ذىقعده, ذىحجه و محرم) این رسم را که دربرگیرنده امنیت و آرامش است, امضا نمود, رسم دخترکشى را مردود دانست, ولى سنت دیه قتل انسان را که صد شتر بود, امضا کرد.

نوروز, مبارک, ستوده و مورد توجه امامان(علیه السلام) بود, و اختصاصى به ایرانیان ندارد, بلکه براى همه مسلمانان روز جشن و روز شگفت انگیزى است, مشروط بر این که با مراسم صحیح و سازنده همراه باشد, و از هرگونه باطل اندیشى و گناه, پرهیز گردد.
در این صورت حتى مى توان آن را ((عید)) نامید, بدان دلیل که امیرمومنان على(علیه السلام) فرمود: ((کل یوم لایعصى الله فیه فهو عید;(16) هر روزى که در آن روز گناه نشود, آن روز, روز عید است.))

پى‏نوشت‏ها:

1 ) آقا محمّد مقدّس اصفهانی، الاوائل، ص584.
2 ) علاّمه مجلسی، بحار، ج59، ص141.
3 ) جمعی از دانشمندان و نویسندگان، دائرة المعارف یا فرهنگ و هنر، ص1260.
4 ) بحار، ج59، ص92 و ج11؛ ص342.
5 ) بحار، ج12، ص43. (ماجرای شکستن بت‏ها در عصر نمرود، به دست حضرت ابراهیم، درقرآن‏سوره‏انبیاء،آیه58آمده‏است)
6 ) علاّمه مجلسی، بحار، ج41، ص118.
7 ) همان، ج59، ص92.
8 ) علاّمه طبرسی، تفسیر مجمع البیان، تفسیر قرطبی و آلوسی، تفسیر روح البیان، ذیل آیه 243 بقره.
9 ) معلّی بن خُنیس از دوستان و شیفتگان امام صادق(علیه السلام) بود، مرحوم شیخ طوسی(رحمت الله علیه) در شأن او می‏نویسد: «وَ کانَ مَحْمُودا عِنْدَهُ وَ مَضی عَلی مِنْهاجِهِ؛ معلّی، در محضر امام صادق(علیه السلام) شخص ستوده‏ای بود، و در حالی که در صراط امام صادق(علیه السلام) بود، از دنیا رفت.» و شیخ بهایی(رحمت الله علیه) می‏گوید: «اَلْحَقُّ اِنَّ مُعَلّی بن خُنَیس، مَمْدوحٌ جدّا؛ حق این است که معلّی بن خُنیس حقیقتا مورد ستایش است.» علاّمه علیاری، بهجة الآمال، ج7، ص48) از گفتنی‏ها این که: داوود بن علی، فرماندار مدینه، به فرمان عبداللّه سفّاح (اوّلین خلیفه عبّاسی) معلّی بن خُنیس را دستگیر کرد و به او گفت: «فهرست شیعیان را به من بده.» معلّی نام آنها را فاش نساخت، و با قاطعيّت گفت: اگر شیعیان، زیر قدم‏هایم باشند، قدمم را برنمی‏دارم، داوود فرمان داد گردن او را زدند، و پیکر مطهّرش را به دار آویختند، هنگامی که امام صادق(علیه السلام) از شهادت او آگاه شد، فرمود: «قطعا برای داود نفرین می‏کنم.» امام صادق(علیه السلام) مشغول نماز شد و هنوز سر از سجده بلند نکرده بود که صدای شیون بلند شد، و گفتند داود بن علی از دنیا رفت... (اقتباس از: محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج1، ص512 و 513.)
امام صادق(علیه السلام) به داوود بن علی در مورد کشتن معلّی اعتراض کرد و فرمود: «قَتَلْتَ رَجُلاً مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ؛ تو مردی از اهل بهشت را کشتی.» (علاّمه علیاری، بهجة‏الآمال، ج7،ص48)
10 ) علاّمه مجلسی، بحار، ج59، ص92.
11 ) شیخ طوسی، مصباح المتهجّد، ج2، ص591؛ محدث قمی، مفاتیح الجنان، اعمال اوّل ماه و عید نوروز.
12 ) محمد حسن رحیمیان، در سایه آفتاب، ص228 و 227.
13 ) علی رضا برازش، المعجم المفهرس لالفاظ احادیث بحارالانوار، ج26، ص19702.
14 ) علاّمه مجلسی، بحار، ج59، ص100 و 101.
15 ) آل عمران (3) آیه 190.
16 ) سيّد رضی، نهج البلاغه، حکمت 428.
منبع: ماهنامه پاسدار اسلام
ویرایش و تلخیص: آکاایران



: مرتبه
نوشته شده در شنبه 12 اسفند 1391برچسب:, ساعت 13:53 توسط سياوشي

امام صادق(ع) فرمود: ((نوروز, روزى است كه خداوند از بندگانش پيمان هايى گرفت كه تنها خداى يكتا را بپرستند, و براى او همتا قرار ندهند, و ايمان به رسولان و حجت هاى خدا و امامان(ع) بياورند, و روزى است كه كشتى نوح(ع) بر كوه جودى نشست...)) و نيز از آن حضرت نقل شده است كه فرمود: ((نوروز همان روزى است كه ابراهيم خليل(ع) بت هاى قومش را ـ كه در آن روز براى شركت در مراسم جشن از شهر خارج شده بودند ـ شكست.)) 


نوروز, پيش از اسلام
پيش از اسلام, نخستين روز بهار را عيد و جشن ملى به شمار مى‌آوردند و از آن به ((عيد باستانى)) ياد مى كردند.
به عقيده بعضى نخستين كسى كه از ((نوروز)) تجليل كرد, و آن روز را عيد ملى شمرد, جمشيد بود.(1) جمشيد بر سراسر جهان تسلط يافت, و سرزمين ايران را آباد كرد, و اسباب كارها و امور, در نوروز براى او تكميل و موزون گرديد, از اين رو اين روز, آغاز سال عجم گرديد.(2)
جمشيد پسر تهمورث, از شاهان افسانه اى پيش از تاريخ ايران (قبل از مادها) است. روزى كه او بر تخت سلطنت نشست, اولين روز بهار بود; آن را ((نوروز)) خواند و جشن گرفت. جمشيد مدتى طولانى سلطنت كرد, تا آن كه مغرور شد و خود را خداى جهان ناميد. سرانجام ضحاك با همكارى و هميارى مردم, او را از سلطنت خلع كرد, و روزى در كنار درياى چين او را ديد, و با اره, دو نيمش كرد(3) و به زندگى سلطه جويانه اش پايان داد.
بنا به روايتى, امام صادق(ع) فرمود: ((نوروز, روزى است كه خداوند از بندگانش پيمان هايى گرفت كه تنها خداى يكتا را بپرستند, و براى او همتا قرار ندهند, و ايمان به رسولان و حجت هاى خدا و امامان(ع) بياورند, و روزى است كه كشتى نوح(ع) بر كوه جودى نشست...))(4)
و نيز از آن حضرت نقل شده است كه فرمود: ((نوروز همان روزى است كه ابراهيم خليل(ع) بت هاى قومش را ـ كه در آن روز براى شركت در مراسم جشن از شهر خارج شده بودند ـ شكست.))(5)
مجوسيان نيز از قديم, به نوروز اهميت مى دادند و در آن روز به همديگر تبريك مى گفتند و براى همديگر هديه مى فرستادند. هم چنين گفته اند: در عصر خلافت اميرمومنان على(ع), مجوسيان چند ظرف نقره كه در آن ((شكر)) ريخته بودند, در نوروز به آن حضرت هديه كردند, آن حضرت هديه آنها را پذيرفت و ((شكر)) ها را بين ياران خود تقسيم كرد, و آن ظروف را به عنوان جزيه (ماليات سرانه آنها) قبول كرد.(6)
بنابر همان روايت امام صادق(ع), حادثه شگفت زنده شدن هزاران نفر از بنى اسرائيل قبل از اسلام ـ به فرمان خدا كه در آيه 243 بقره به آن اشاره شده است ـ در نوروز رخ داده است:(7) كه در يكى از شهرهاى شام, بر اثر رواج بيمارى طاعون, بسيارى مردند. اين بيمارى در حقيقت مجازاتى از طرف خدا براى آنها بود, زيرا رهبر الهى شان آنها را به جهاد با دشمن فرا خوانده بود, ولى آنها سرپيچى كرده بودند. در اين ميان هزاران نفر (طبق پاره اى روايات, ده هزار يا هفتاد هزار يا هشتاد هزار نفر) به بهانه گريز از طاعون, از شهر خارج شدند, و پس از فرار, در خود احساس قدرت و استقلال نمودند و با ناديده گرفتن اراده الهى, و چشم دوختن به عوامل طبيعى, دچار غرور شدند, خداوند آنها را نيز در همان بيابان با همان بيمارى نابود ساخت. ساليانى گذشت, و حضرت حزقيل(ع) ـ يكى از پيامبران بنى اسرائيل ـ از آن جا عبور مى كرد, و از خدا خواست كه آنها را زنده كند, خداوند دعاى او را اجابت كرد. آن روزى كه آنها زنده شدند, نوروز بود.(8)
از مجموع اين مطالب به دست مىآيد كه نوروز, قبل از اسلام, روز محترم و خاصى بود, و با پيدايى رخدادهايى در آن روز كه غالبا مثبت بوده اند بر اهميت و شهرت آن افزوده شد. 


نيكو داشت نوروز پس از اسلام
پس از اسلام نيز طبق پاره اى روايات, از اين روز تجليل شده است. هم چنين بروز رخدادهايى مهم موجب افزايش عظمت و احترام آن شده است.
در حديث ((معلى بن خنيس))(9) از امام صادق(ع) ـ كه علامه مجلسى مى گويد آن را در كتب معتبر ديده است ـ به چند رخداد بزرگ در نوروز, بعد از اسلام اشاره شده است, از جمله فرمود:
((و هو اليوم الذى نزل فيه جبرئيل على النبى(ص), و هو اليوم الذى حمل فيه رسول الله(ص) اميرالمومنين(ع) على منكبه حتى رمى اصنام قريش من فوق البيت الحرام فهشمها, و كذلك ابراهيم, و هو اليوم الذى امر النبى اصحابه ان يبايعوا عليا بامره المومنين, و هو اليوم الذى وجه النبى عليا(ع) الى وادى الجن يإخذ عليهم البيعه له, و هو اليوم الذى بويع لاميرالمومنين(ع) فيه البيعه الثانيه, و هو اليوم الذى ظفر فيه باهل النهروان, و قتل ذوالثديه, و هو اليوم الذى يظهر فيه قائمنا و ولاه الامر و هو اليوم الذى يظفر فيه قائمنا بالدجال, فيصلبه على كناسه الكوفه, و ما من يوم نيروز, الا و نحن نتوقع فيه الفرج, لانه من ايامنا و ايام شيعتنا, حفظته العجم, و ضيعتموه إنتم; نوروز روزى است كه:
1ـ جبرئيل بر پيامبر نازل شد;
2ـ پيامبر(ص), على(ع) را بر دوش خود گرفت, تا على(ع) بت هاى قريش را از بالاى خانه كعبه فرو ريزد. هم چنين ابراهيم(ع) در چنين روزى بت ها را شكست;
3ـ پيامبر(ص) به اصحاب خود امر كرد (در روز غدير خم) با على(ع) به عنوان اميرمومنان, بيعت كنند;
4ـ پيامبر(ص) على(ع) را به ((وادى جنيان)) فرستاد, تا از آنها در پذيرش اسلام و پيامبر(ص) بيعت بگيرد;
5 ـ در چنين روزى (بعد از مرگ عثمان) براى خلافت حضرت على(ع) بيعتى دوباره شد;
6ـ در چنين روزى على(ع) (در عصر خلافتش) در جنگ نهروان بر خوارج پيروز شد, و مخدج ذوالثديه (سردمدار خوارج) را كشت;
7ـ در چنين روزى قائم ما (عج) و صاحب امر از پرده غيب, آشكار مى شود;
8ـ در چنين روزى قائم ما (عج) بر دجال (طاغوت خودكامه عصر) پيروز مى گردد, و او را در ميدان كناسه كوفه به دار مى كشد;
9ـ هيچ نوروزى بر ما نمى گذرد, مگر اين كه ما در آن روز اميد فرج قائم(عج) را داريم, زيرا آن روز, از روزهاى ما و از روزهاى شيعيان ما است, عجم ها آن را پاس داشتند, ولى شما (عرب ها) آن را تباه ساختيد)).(10)
چنان كه گفته آمد پديدار شدن نه رخداد بسيار بزرگ, پس از ظهور اسلام موجب عظمت و پاسداشت نوروز شده است.
عالم بزرگ و مجتهد سترگ, بنيانگذار حوزه علميه نجف اشرف, شيخ طوسى (متوفاى سال 460 هـ.ق) در كتاب ((المصباح المتهجد)) از معلى بن خنيس روايت مى كند كه امام صادق(ع) فرمود: ((هرگاه نوروز فرا رسيد, در آن روز غسل كن, و پاكيزه ترين لباس ها را بپوش, و با بهترين عطرها خود را خوشبو نما, و در اين روز روزه بگير, و پس از انجام نافله نمازها, و پس از نماز ظهر و عصر, دو نماز دو ركعتى (به نيت نماز نوروز) بخوان; در نماز اول, در ركعت اول پس از حمد, ده بار سوره قدر, و در ركعت دوم پس از حمد, ده بار سوره كافرون را بخوان, و در نماز دوم, در ركعت اول, پس از حمد, ده بار سوره توحيد, و در ركعت دوم پس از حمد, ده بار سوره ناس و سوره فلق را بخوان, و پس از نماز, سجده شكر به جاى آر, و در اين سجده, دعاى زير را بخوان, كه در اين صورت خداوند گناهان پنجاه سال تو (يا پنج سال تو) را (اگر با شرايط باشد) مى بخشد)). آن دعا اين است: ((اللهم صل على محمد و آل محمد, الاوصيإ المرضيين, و على ارواحهم و اجسادهم[ ((...دعا در مفاتيح الجنان, ذكر شده است].
در نوروز اين فراز از دعا را بسيار برخوان: ((يا ذاالجلال والاكرام.)) 



نوروز; رستاخيز طبيعت
نوروز, نخستين روز بهار است, نخستين روز سبزترين فصل سال, سرآغاز زنده شدن زمين و شكوفايى ها و وزيدن نسيم دل انگيز بهارى, و چهچهه مرغان; همه چيز در بهار, نشان گر نشاط و طراوت است و حتى باد شفابخش بهارى نويد زندگى تازه مى دهد, و به گفته مولوى در مثنوى:
گفت: پيغمبر به اصحاب كبار
تن مپوشانيد از باد بهار
آنچه با برگ درختان مى كند
با تن و جان شما آن مى كند
و به گفته سعدى:
كه تواند بدهد ميوه رنگين از چوب
يا كه باشد كه برآرد گل صد برگ از خار
اين همه نقش عجب بر در و ديوار وجود
هر كه فكرت نكند نقش بود بر ديوار
ارغوان ريخته بر درگه خضراى چمن
چشمه هايى كه در او خيره بماند ابصار
كوه و دريا و درختان همه در تسبيح اند
نه همه مستمعان فهم كنند اين اسرار
آفرينش همه تنبيه خداوند دل است
دل ندارد كه ندارد به خداوند اقرار
خبرت هست كه مرغان سحر مى گويند
كآخر اى خفته سر از بالش غفلت بردار 

بهار, درس خداشناسى و معادشناسى و تحول و رشد و تكامل است, اگر انسان ها از اين طبيعت زيبا, درس بياموزند, در حقيقت اعتقاد به رستاخيز را آموخته اند, در اين صورت بايد سرآغاز چنان بعثتى را روز برتر ناميد و آن را جشن گرفت.
اگر مراسم نوروز, بر اين اساس پى ريزى گردد, و انسانها خود را همگام و همگون با محتواى دعاى آغاز سال; كه بيان گر تحول و نغمه توحيدى است, سازند كه:
((يا مقلب القلوب و الابصار, يا مدبر الليل و النهار, يا محول الحول والاحوال, حول حالنا الى احسن الحال; اى خداوندى كه گرداننده قلب ها و چشم ها هستى, و تدبير كننده نظم شب و روز مى باشى, اى دگرگون كننده حال و احوال, حال ما را به نيكوترين حال تبديل ساز.)) قطعا نوروز براى آنها پر فايده خواهد بود.
آنان كه طعم توحيد را چشيده اند, در ايام دل انگيز و پرنشاط آغاز بهار به پيروى از امامان(ع) آياتى از قرآن همچون آيه زير را تلاوت كرده و مفاهيم آن را در اعماق جانشان دريافت مى كنند كه:
((ان فى خلق السموات والارض واختلاف الليل والنهار لايات لاولى الالباب;(15) همانا در خلقت آسمان ها و زمين و آمد و شد شب و روز, قطعا نشانه هايى براى صاحبان انديشه است.))
هرگاه در مراسم نوروز, انسان ها به دنبال چنين مفاهيم سازنده و لذت بخشى بروند, قطعا, چنين روزى مبارك است, ولى اگر از اين ايام سوء استفاده شود و به جاى مراسم سازنده, به خرافات روى آورند, مراسمى; مانند چهارشنبه سورى, سيزده بدر, و يا فال گوش ايستادن... روشن است, كه باطل گرايى, و پناه بردن به امور پوچ و بى اساس, انسان را بى محتوا خواهد كرد, و آلوده نمودن نوروز به امور واهى, از خردورزى, دور است و بايد خط بطلان بر چنين مراسمى كشيد.
اسلام وقتى كه ظهور كرد, در دوران جاهليت مراسمى وجود داشت, اكثر آنها برخلاف عقل, منطق و وجدان بود, خط بطلان بر همه آنها كشيد, ولى مراسمى نيز وجود داشت, مانند تحريم جنگ در چهار ماه (رجب, ذىقعده, ذىحجه و محرم) اين رسم را كه دربرگيرنده امنيت و آرامش است, امضا نمود, رسم دختركشى را مردود دانست, ولى سنت ديه قتل انسان را كه صد شتر بود, امضا كرد.
نوروز, مبارك, ستوده و مورد توجه امامان(ع) بود, و اختصاصى به ايرانيان ندارد, بلكه براى همه مسلمانان روز جشن و روز شگفت انگيزى است, مشروط بر اين كه با مراسم صحيح و سازنده همراه باشد, و از هرگونه باطل انديشى و گناه, پرهيز گردد.
در اين صورت حتى مى توان آن را ((عيد)) ناميد, بدان دليل كه اميرمومنان على(ع) فرمود: ((كل يوم لايعصى الله فيه فهو عيد;(16) هر روزى كه در آن روز گناه نشود, آن روز, روز عيد است.)) 


پى نوشتها:
1 ) آقا محمد مقدس اصفهانى, الاوائل, ص584.
2 ) علامه مجلسى, بحار, ج59, ص141.
3 ) جمعى از دانشمندان و نويسندگان, دائره المعارف يا فرهنگ و هنر, ص1260.
4 ) بحار, ج59, ص92 و ج;11 ص342.
5 ) بحار, ج12, ص43. (ماجراى شكستن بت ها در عصر نمرود, به دست حضرت ابراهيم, درقرآن سوره انبيإ,آيه58آمده است)
6 ) علامه مجلسى, بحار, ج41, ص118.
7 ) همان, ج59, ص92.
8 ) علامه طبرسى, تفسير مجمع البيان, تفسير قرطبى و آلوسى, تفسير روح البيان, ذيل آيه 243 بقره.
9 ) معلى بن خنيس از دوستان و شيفتگان امام صادق(ع) بود, مرحوم شيخ طوسى(ره) در شإن او مى نويسد: ((و كان محمودا عنده و مضى على منهاجه; معلى, در محضر امام صادق(ع) شخص ستوده اى بود, و در حالى كه در صراط امام صادق(ع) بود, از دنيا رفت. )) و شيخ بهايى(ره) مى گويد: ((الحق ان معلى بن خنيس, ممدوح جدا; حق اين است كه معلى بن خنيس حقيقتا مورد ستايش است.)) علامه عليارى, بهجه الامال, ج7, ص48)
از گفتنى ها اين كه: داوود بن على, فرماندار مدينه, به فرمان عبدالله سفاح (اولين خليفه عباسى) معلى بن خنيس را دستگير كرد و به او گفت: ((فهرست شيعيان را به من بده.)) معلى نام آنها را فاش نساخت, و با قاطعيت گفت: اگر شيعيان, زير قدم هايم باشند, قدمم را برنمى دارم, داوود فرمان داد گردن او را زدند, و پيكر مطهرش را به دار آويختند, هنگامى كه امام صادق(ع) از شهادت او آگاه شد, فرمود: ((قطعا براى داود نفرين مى كنم.)) امام صادق(ع) مشغول نماز شد و هنوز سر از سجده بلند نكرده بود كه صداى شيون بلند شد, و گفتند داود بن على از دنيا رفت... (اقتباس از: محمد بن يعقوب كلينى, اصول كافى, ج1, ص512 و 513.)
امام صادق(ع) به داوود بن على در مورد كشتن معلى اعتراض كرد و فرمود: ((قتلت رجلا من إهل الجنه; تو مردى از اهل بهشت را كشتى.)) (علامه عليارى, بهجه الامال, ج7,ص48)
10 ) علامه مجلسى, بحار, ج59, ص92.
11 ) شيخ طوسى, مصباح المتهجد, ج2, ص;591 محدث قمى, مفاتيح الجنان, اعمال اول ماه و عيد نوروز.
12 ) رشيد الدين ابن شهر آشوب طبرسى, مناقب آل ابى طالب, ج4, ص318و319.
13 ) محمد حسن رحيميان, در سايه آفتاب, ص228 و 227.
14 ) على رضا برازش, المعجم المفهرس لالفاظ احاديث بحارالانوار, ج26, ص19702.
15 ) علامه مجلسى, بحار, ج59, ص100 و 101.
16 ) آل عمران (3) آيه 190.
17 ) سيد رضى, نهج البلاغه, حكمت 428. 


منبع:ماهنامه پاسدار اسلام
منبع: خبرگزاري فارس

 
   



: مرتبه
نوشته شده در شنبه 12 اسفند 1391برچسب:, ساعت 13:46 توسط سياوشي

امام خامنه ای ، این رهبر فرزانه و مراد ایرانیان و علی الخصوص جوانان رشید و برومند ایران اسلامی، همواره بر پیشرفتهای همه جانبه تاکید داشته و نصایح پدرانه شان، کام جوانان را شیرین می کند. آنچه می خوانید، توصیه های این زعیم فرزانه  به فرزندان جوانش است که ایشان در این باره می فرمایند: شما مثل فرزندان من هستيد. من اگر بخواهم به بچه‌هاى صلبى و نسبىِ خودم بهترين سفارشها را بكنم، همينى كه به شما عرض كردم، به آنها خواهم گفت.

 قدر دلهای پاک را بدانید

چقدر اين زلالى دل در دوره‌ى جوانى قيمت و ارزش دارد، كه ديگر قابل برگشت هم نيست. اين دل پاك و زلال را هرچه ميتوانيد، با ذات مقدس بارى‌تعالى - پيوند دهيد و نزديك كنيد. اگر موفق شديد، تا آخر عمر زندگى سعادتمندانه خواهيد داشت.

الف: قدم اول ترك گناه است. پرهيز نكردن ما از گناه، اثرش را در مديريت امور كشور اگر داشته باشيم، مديريت يك بخشى اگر داشته باشيم، اگر در ميدان جنگ حاضر شويم، اگر در يك آزمون مالى و اقتصادى گير كنيم، در همه‌ى اينجاها نشان ميدهد. بنابراين، اين حرف اصلى ماست.

ب: قدم دوم انجام واجبات؛ و از همه‌ى واجبات مهمتر، نماز است. «و اعلم انّ كلّ شى‌ء من عملك تبع لصلاتك»؛(1) همه‌ى كار انسان تابع نماز است.

نماز را به وقت بخوانيد، با توجه و با حضور قلب بخوانيد.

الف: چگونگی حضور قلب در نماز : حضور قلب يعنى بدانيد كه داريد با يكى حرف ميزنيد؛ بدانيد يك مخاطبى داريد كه داريد با او حرف ميزنيد. اين حالت را اگر در خودتان تمرين كرديد، اگر توانستيد اين تمركز را ايجاد كنيد، تا آخر عمر اين براى شما ميماند.

ب. ویژگی بعدی نماز «تنهى عن الفحشاء و المنكر» است: وقتی حضور قلب و تمرکز را در نماز به وجود بیاورید آن وقت اين آن صلاتى است كه: «تنهى عن الفحشاء و المنكر».(2) «تنهى» يعنى شما را نهى ميكند؛ معنايش اين نيست كه مانعى جلوى شما ميگذارد كه شما ديگر نميتوانيد گناه كنيد؛ نه، يعنى دائم به شما ميگويد گناه نكن. خوب، روزى چند نوبت از درون دلِ انسان به او بگويند گناه نكن، گناه نكن، انسان گناه نميكند. اين نماز است.

روزه‌ى ماه رمضان خيلى مغتنم است

مبارزه‌ى با گرسنگى، تشنگى، گرما و سختى‌هائى كه انسان دارد. انس با قرآن و انس با نهج‌البلاغه و انس با صحيفه‌ى سجاديه و دعا و نافله و نماز شب و هر كار كه توانستيد بعد از آن بكنيد.

بعد از نمازهاى واجب و آن توجهى كه عرض كردم، ديگر هرچه كه توانستيد، مستحبات، دعا و بقيه‌ى كارها را انجام دهيد. ان‌شاءاللَّه خداى متعال هم راهها را باز ميكند.

در باره بیانات حضرت الله خامنه ای نکته ای که ذکر آن لازم به نظر می رسد این است که،  بعنوان مرجع معظمی که زعامت و رهبری و نیابت برحق امام معصوم را برعهده دارند، سخنانشان را عملا نصب العین قرار بدهیم.
 ریشه حرکتهای صحیح در همه ابعاد چه سیاسی چه اجتماعی چه فرهنگی، در گرو تزکیه در سایه گوش فرادادن به انفاس قدسی مرجع و ولی امر بصیر انقلاب می باشد. همچنانکه خود ایشان در همین سخنان، علت شکست در جنگ احد و شهادت حمزه سید الشهدا را در گناهان لشکریان اسلام عنوان کرده می فرمایند: « آن كسانى كه شما ديديد روز جنگ احد آنجور به دشمن پشت كردند و فاجعه درست كردند و موجب شهادت حمزه‌ى سيدالشهداء و بزرگانى از اصحاب شدند - انّما استزلّهم الشّيطان ببعض ما كسبوا - لغزش آنها را شيطان از ناحيه‌ى آنچه كه قبلها انجام داده بودند، زمينه‌سازى كرد؛ يعنى گناهانشان.» و در ادامه می فرمایند: «پرهيز نكردن ما از گناه، اثرش را در مديريت امور كشور اگر داشته باشيم، مديريت يك بخشى اگر داشته باشيم، اگر در ميدان جنگ حاضر شويم، اگر در يك آزمون مالى و اقتصادى گير كنيم، در همه‌ى اينجاها نشان ميدهد.» با توجه آنچه گذشت، به نظر می رسد که خودسازی در جوانی آنقدر اهمیت دارد که باید آنرا پشتوانه آینده سیاسی، اقتصادی و علمی کشور دانست. امید است که با توجه به بیانات نورانی امام خامنه ای، روز به روز به سمت جامعه مورد رضایت حضرت موعود(عج) نزدیک شده و موجبات خرسندی و ظهور ایشان را فراهم سازیم. انشالله

 



: مرتبه
نوشته شده در یک شنبه 6 اسفند 1391برچسب:, ساعت 10:24 توسط سياوشي

آثار و فواید صلوات

 

 

صلوات و درود بر آن پیامبر خدا(ص)، افزون بر این که نشانه ایمان و لازمه آن است، بلکه بر اساس آیات و روایات عامل برای جلب محبت آن حضرت و خشنودی وی و در نتیجه خشنودی و رضایت و محبت الهی است؛ چرا که هرکه می خواهد محبوب خداوند شود باید نخست محبوب پیامبر(ص) شود (آل عمران، آیه ۱۳) و ابراز ارادت و عشق به آن حضرت(ص) بوسیله صلوات، راهی برای دست یابی به این مقصد و مقصود است.

 

براساس روایات آثار و فواید دنیوی و اخروی و نیز مادی و معنوی فراوانی برای صلوات است. از جمله آن فواید می توان به این نمونه ها اشاره کرد:

 

۱٫ بخشش گناهان: بخشش گناهان، یکی از آثار صلوات است. امام علی بن موسی(ع) می فرماید: کسی که توان چیزی را ندارد که با آن گناهانش را بپوشاند، باید فراوان بر محمد و آل محمد صلوات بفرستد؛ زیرا صلوات، گناهان را نابود می کند. (وسایل الشیعه ، ج۷، ص۴۹۱) همچنین وقتی از امام صادق(ع) سؤال شد که ثواب صلوات چیست، فرمود: خارج شدن از گناه، سوگند به خدا چنان خواهد بود که گویا تازه از مادر متولد گردیده است. (وسایل الشیعه!، ج۷، ص۴۹۱، ابواب الذکر، باب ۲۴، حدیث ۳)

 

 

۲٫ برآورده شدن حاجات: مرحوم کلینی به سند خود از معاویه بن عمار و از ابی عبدالله(ع) نقل می کند: کسی که صد مرتبه بگوید: «یا رب صل علی محمد و آل محمد» خداوند صد حاجت او را برآورده می سازد؛ سی حاجت وی را در دنیا و باقی آن را در آخرت. (اصول کافی، ج۲، ص ۱۶۴)

 

۳٫ اجابت دعا: از مهم ترین آثار صلوات، به اجابت رسیدن دعاهاست. مرحوم کلینی در اصول کافی از هشام بن سالم و وی از ابی عبدالله(ع) حکایت می کند که فرمود: دعاها همواره پشت حجابها باقی می ماند، مگر اینکه بر محمد و آل محمد صلوات فرستاده شود. (همان، ص۰۶۴)

 

 

چه بسیارند انسانهایی که دعا می کنند، ولی دعای آنان در پیشگاه خداوند به اجابت نمی رسد. شاید یکی از علتهایش این باشد که دعاها را با صلوات بر محمد و آل محمد، نمی آرایند. ابن کثیر عالم اهل سنت، روایتی را که ابوداود آن را صحیح می داند چنین نقل می کند: روزی رسول خدا(ص) شنید (دید) که مردی در نمازش (پس از نمازش) دعا می کند ولی نه خدا را به عظمت یاد می کند و نه بر محمد صلوات می فرستد، به او و دیگران فرمود: هنگامی که یکی از شما می خواهد نماز به پا دارد، (بعد از نماز) نخست خداوند را به عظمت و ثنا یاد کند، سپس بر نبی او صلوات بفرستد، آن گاه هرچه می خواهد دعا نماید. (الدمشقی، اسماعیل بن کثیر، تفسیرالقرآن العظیم، ج ۶، ص ۴۸۲)

 

۴- زینت مجلس: یکی دیگر از فواید صلوات این است که صلوات، زینت و آرایش مجالس است، سیوطی با سندی که به عایشه منتهی می گردد، می گوید: «زینوا مجالسکم بالصلاه علی النبی(ص)». (السیوطی، جلال الدین عبدالرحمن، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج ۵، ص ۹۰۴)

 

هم چنین از آثار دیگر صلوات می توان به موارد زیر اشاره کرد: صلوات بر محمد و آل محمد گناهان را از بین می برد. (بحارالانوار، ج ۱۹، ص ۸۴)

 

- صلوات در نزد خداوند همانند تسبیح و تهلیل و تکبیر است. (همان)

 

- هیچ عملی در روز جمعه، افضل از صلوات نیست. (همان، ص ۱۵)

 

- با ذکر صلوات، انسان از گناهانش بیرون می رود. (همان، ص ۵۵)

 

- ذکر صلوات، افضل از آزادی بندگان است. (همان، ص ۷۵)

 

 

- هیچ چیز از ذکر صلوات بر محمد و آل محمد برتر نیست. (همان)

 

- ذکر صلوات، سپری از آتش جهنم است.(همان، ص ۸۵)

 

- خداوند در برابر ذکر صلوات برای فرستنده آن، هزار حسنه می نویسند. (همان)

 

- فرستنده صلوات، مورد شفاعت قرار خواهد گرفت. (همان، ص ۳۶)

 

- خداوند برای فرستنده صلوات، صدحاجت برآورده می سازد که هفتاد حاجت از حاجت های دنیا و سی نیاز از نیازهای آخرت است. (همان ص ۹۵)

 

- فرستند ه صلوات، از همنشینان پیامبر در عالی ترین درجات بهشت است. (همان)

 

- صلوات، از بین برنده نفاق و دورویی است. (همان)

 

- فرستادن صلوات، سبب ایجاد نور در قبر می شود. (همان، ص ۰۷)

 

- صلوات، وسیله تقرب به خدا است. (تفسیر نورالثقلین، ج ۴، ص ۳۰۳)

 

- صلوات بر محمد و آل محمد در بین نماز ظهر و عصر، برابر با هفتاد رکعت نماز است. (سفینه البحار، ج ۱، ص ۹۴)

 

- با ذکر صلوات، فراموش شده ها به یاد می آید. (همان)

 

- کسی که پس از نماز صبح و بعداز نماز ظهر بر محمد و آل او صلوات بفرستد، از دنیا نمی رود، مگر اینکه امام زمان(عج) را ببیند. (همان)

 

- فرستادن صلوات، سبب توانگری و زدودن فقر از انسان و جامعه می شود. (مجله کوثر، ش ۰۵، ص ۷۳۱).

 

- فرستادن صلوات، سبب دفع و رفع تشنگی در روز قیامت می شود.

 



: مرتبه
نوشته شده در یک شنبه 6 اسفند 1391برچسب:, ساعت 10:5 توسط سياوشي

لسّلام علیکِ أیّتها الصّدّیقة الشّهیدة

شهادت مظلومانه و جانسوز دخت رسول الله، أمّ الائمة النجباء، صدیقه کبرى؛ شهیده راه ولایت و امامت؛ حضرت فاطمه زهرا(سلام‌اللَّه‌علیها) بر فرزند داغدارش امام زمان(عج) ونائب برحقش مقام معظم رهبری وارادتمندان آن حضرت تسلیت باد.

حضرت فاطمه‏ ى زهرا عليهاالسلام يك نام رسمى داشت كه همان فاطمه مى ‏باشد. اين نام را پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم هنگام تولد به امر خداوند براى دخترش برگزيد.

 

معنای اسم فاطمه      
فَطَمَ- فِطاماً فَطْماً الولدَ: فصله عن الرضاع.
در لغت وقتى طفل از شير گرفته مى‏شود، مى‏گويند: فَطَمَ الولدَ.
«فاطمه وصفى است از مصدر فطم. و فطم در لغت عرب به معنى بريدن، قطع كردن و جدا شدن آمده است. اين صيغه كه بر وزن فاعل معنى مفعولى مى‏ دهد، به معنى بريده و جدا شده است.

فاطمه از چه چيز جدا شده است؟»
در روايات بسيارى به وجه تسميه‏ ى آن حضرت به «فاطمه» اشاره شده است. فاطمه از جهل و پليدى جدا شده است.
عن الباقر عليه‏ السلام قال:... ثم قال:
«إنّي فطمتك بالعلم، و فطمتك عن الطّمت. ثم قال أبوجعفر عليه‏السلام: واللَّه لقد فطمها اللَّه تبارك و تعالى بالعلم و عن الطّمث بالميثاق.
امام باقر عليه‏ السلام فرمودند: خداوند فاطمه‏ ى زهراء را از جهل و پليدى جدا نموده است، لذا «فاطمه» نام گرفته است. ايشان سپس ادامه دادند: به خدا قسم، خداوند در عالم پيمان و عهد (يعنى عالم ذر) فاطمه عليهاالسلام را از جهل و پليدى جدا كرده است.»

فاطمه (س)از شرّ به دور است.
قال الصادق عليه‏السلام:
«أتدرون أىّ شى‏ء تفسير «فاطمة»؟ قلت: أخبرني يا سيدي! قال:
فطمت من الشّر. ثم قال: لولا أن أميرالمؤمنين عليه‏ السلام تزوجها لما كان لها كفو إلى يوم القيامة على وجه الأرض آدم فمن دونه،
امام صادق عليه‏ السلام فرمودند: مى‏ دانيد تفسير فاطمه چيست؟ و فاطمه چه معنايى دارد؟ عرضه داشتم: مرا آگاه بنما چه معنايى دارد. فرمودند: «فاطمه» از شر و بدى جدا گرديده است. سپس فرمودند: اگر اميرالمؤمنين عليه‏ السلام با حضرت زهرا عليهاالسلام ازدواج نمى‏ كرد، هيچ‏كس همتاى زهرا عليهاالسلام نبود، از زمان حضرت آدم تا روز قيامت كفو و همتايى براى زهرا عليهاالسلام يافت نمى‏ شد.»

 

فاطمه (س)و دوستانش از آتش بازگرفته شده‏ اند.
ولى شيرين‏ترين تفسير از علت نامگذارى فاطمه‏ ى زهرا عليهاالسلام رواياتى است كه مى‏ گويد «فاطمه ‏ى زهراء عليهاالسلام» «فاطمه» ناميده شد، زيرا شيعيان آن حضرت، از آتش جهنم بازگرفته شده‏ اند.
عن الرضا عن آبائه عليهم‏ السلام قال رسول‏ اللَّه صلى اللَّه عليه و آله:
«يا فاطمة! أتدرين لم سميتِ «فاطمة»؟ قال على عليه‏ السلام: لِمَ سمّيتْ؟ قال: لانها فطمتْ هى و شيعتها من النار؛
امام رضا عليه‏ السلام از اجدادش نقل مى‏ فرمايد: پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: اى فاطمه! آيا مى‏دانى كه چرا «فاطمه» نام گرفتى؟ اميرالمؤمنين عليه‏ السلام عرضه مى‏ دارند: شما بفرماييد چرا فاطمه، «فاطمه» ناميده شده است. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: زيرا «فاطمه عليهاالسلام» و شيعيان فاطمه از آتش جهنم بازگرفته شده‏ اند و به آتش نخواهند رفت.»

یـافـاطمـه از تـو دل بـریدن سخت است

پـا از سرکـوی تـو کشیـدن سـخت است

بـــر زائــــر تــــو کــه از ره دور آیــــد

برگشـتن وقـبر تـو نـدیـدن سـخت است

برگرفته از نور ولایت



: مرتبه
نوشته شده در یک شنبه 6 اسفند 1391برچسب:فاطمیه , ساعت 10:2 توسط سياوشي

 

لحظات وداع حضرت فاطمهعلیهاالسلام

در اوراق تاریخ

در منابع شیعه و سنی در زمینه شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام مطالبی اعم از تاریخی و روایی ذکر شده است که در این مطلب اجمالا به آن می‌پردازیم.

سلیم بن قیس می‌گوید:

از ابن‌عباس شنیدم كه می‌گفت: چون بیماری حضرت فاطمه علیهاالسلام شدید شد، علی‌علیه السلام را طلبید و فرمود:

"وصیت می‌كنم تو را كه بعد از من با امامه دختر خواهر من زینب ازدواج کنی و تابوت مرا چنانچه ملائكه برای من وصف كردند، بسازی، و نگذاری احدی از دشمنان خدا در[تشییعٍ] جنازه من حاضر شوند.

پس همان روز فاطمه علیهاالسلام از دنیا رحلت كرد. از صدای گریه، مدینه به لرزه در آمد و مردم را دهشتی روی داد مانند روز وفات حضرت رسالت صلی الله علیه و آله و سلم."

پس ابوبكر و عمر به تعزیه حضرت علی علیه السلام آمدند و گفتند:

تا ما حاضر نشویم بر دختر رسول خدا نماز نگزار.

چون شب رسید، حضرت علی علیه السلام، عباس و فضل پسر او و مقداد و سلمان و ابوذر و عمّار را طلبید و بر جنازه حضرت فاطمه علیهاالسلام نماز گزارد و او را دفن نمود. چون صبح شد، مقداد به ابوبكر و عمر گفت:

ما دیشب فاطمه را دفن كردیم. عمر به ابوبكر گفت: نگفتیم چنین خواهند كرد؟ عباس گفت: فاطمه خود چنین وصیت كرده بود كه شما بر او نماز نخوانید. عمر گفت: شما كینه قدیم خود را هرگز ترك نمی‌كنید، والله كه می‌روم او را از قبر در آورم و بر او نماز می‌كنم. امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: به خدا سوگند اگر این کار را انجام دهی، شمشیر خود را از غلاف بكشم و در نیام نكنم تا تو را و جماعت بسیاری را به قتل رسانم. بعد از این، ایشان توطئه كردند كه علی علیه السلام را به قتل رسانند و گفتند: تا او را نكشیم ما به اهداف خود نمی‌رسیم. ابوبكر گفت: چه كسی این جرأت را می‌كند؟ عمر گفت: خالد بن ولید. پس او را طلبیدند و گفتند: می‌خواهیم تو را بر امر عظیمی بگماریم.

گفت: مرا بر هر کاری می‌خواهید بگمارید، اگرچه بر كشتن علی باشد. گفتند: از برای همین تو را طلبیدیم. خالد گفت: چه وقت او را به قتل برسانم؟ ابوبكر گفت: در وقت نماز در پهلوی او بایست، چون سلام نماز گوید گردن او را بزن. چون در آن وقت، اسماء بنت عمیس كه پیشتر همسر جعفر طیّار بود در خانه ابوبكر زندگی می‌كرد. بر توطئه ایشان مطلع شد، كنیزك خود را گفت: برو به خانه علی و فاطمه علیهاالسلام به دور خانه ایشان بگرد و این آیه را بخوان. " وَ جاءَ رَجُلُ مِن اَقصَا المَدینَةِ یَسعَی قَالَ یا مُوسَی اِنَّ المَلاَ یَاتَمِروُنَ بِکَ لِیَقتُلوکَ فَاخرُج اِنّی لَکَ مِنَ النّاصِحِین."(سوره قصص؛ آیه 20) چون كنیزك آمد و این آیه را خواند، علی علیه السلام فرمود: به خاتون خود بگو: خدا تو را رحمت كند، ایشان قدرت آن ندارند، اگر ایشان مرا بكشند چه كسی با ناكثان و قاسطان و مارقان قتال خواهد كرد. پس حضرت وضو ساخت و به مسجد رفت و مشغول نماز شد. خالد بن ولید آمد و در پهلوی آن حضرت ایستاد، پس ابوبكر در اثنای نمازش پشیمان شد، ترسید كه اگر علی علیه السلام شمشیر بكشد؛ اول او را بكشد، پس تشهدش را بسیار طول داد تا آن كه نزدیك شد تا آفتاب در آید، زیرا می‌ترسید كه اگر سلام بگوید خالد به گفته او عمل كند و فتنه‌ای بر پا شود، پس پیش از سلام نمازش گفت: ای خالد! مكن آنچه را گفته بودم، اگر بكنی تو را خواهم كشت.(كتاب سلیم بن قیس؛ ص 255/ احتجاج؛1/240) و این فتنه دفع شد.

همچنین شیخ صدوق روایت كرده است: چون از جانب حق تعالی خبر وفات آن سرور بانوان دو عالم دررسید، امّ ایمن را طلبید و- او معتمدترین زنان نزد آن بانو بود- فرمود:

ای امّ ایمن خبر وفاتم، به من رسیده، پس علی را برای من بطلب. چون حضرت امیرعلیه السلام حاضر شد، فرمود: ای پسر عمّ! تو را به انجام مواردی وصیّت می‌كنم. حضرت امیر علیه السلام فرمود: هر چه می‌خواهی بگو، فرمود:

وصیت‌های من اول آن است كه امامه دختر زینب را بعد از من به همسری برگزینی كه تربیت كننده فرزندان من باشد و برای ایشان در مهربانی همانند من است، و تابوتی برای من بساز مثل آنچه ملائكه برای من تصویر كردند و به من نشان دادند. حضرت فرمود: ای فاطمه به من بنما كه چگونه ایشان به تو نشان دادند؟ پس فاطمه علیهاالسلام روشی را كه ملائكه از جانب حق تعالی برای او وصف كرده بودند به آن حضرت نشان داد. پس فرمود: وصیت سوم من آن است كه در هر ساعت از شب و روز كه وفات نمایم، در همان ساعت مرا دفن كنی و تأخیر ننمایی، و نگذاری احدی از دشمنان خدا كه بر من ستم كرده‌اند، بر جنازه من حاضر شوند و بر من نماز خوانند. حضرت امیر علیه السلام فرمود: چنین خواهم كرد.

پس آن بانوعلیهاالسلام در نیمه شب به ریاض جنّت انتقال یافت. حضرت علی علیه السلام در همان ساعت مشغول تجهیز و تكفین آن حضرت گردید. پس از آن كه از غسل و دفن فارغ شد، جنازه را بیرون آورده و جریدی از درخت خرما روشن كرده و با جنازه آن حضرت بیرون آمدند، تا آن كه در همان شب بر آن حضرت علیهاالسلام نماز گزارند و جسد مطهّرش را دفن كردند...(علل الشرایع؛185) علامه مجلسی می‌نویسد: در مدت زندگانی آن بانو علیهاالسلام بعد از پدر بزرگوارش، اختلاف نظر بسیاری میان خاصّه و عامّه می‌باشد، از شش ماه بیشتر و از چهل روز كمتر نگفته‌اند، و احادیث معتبر دلالت می‌كند بر آن كه بقای آن حضرت علیهاالسلام بعد از پیغمبر، هفتاد و پنج روز بوده است. ابوالفرج اصفهانی در كتاب مقاتل الطالبیین از حضرت امام محمّدباقر علیه السلام روایت كرده است: مدت بقای آن حضرت علیهاالسلام بعد از پدر خود؛ سه ماه بود.(مقاتل الطالبیّین؛49)

در روز وفات آن حضرت نیز اختلاف نظر بسیار است، اكثر علمای امامیه گفته‌اند در روز سوّم جمادی الاول واقع شد. همچنین در سن شریف حضرت فاطمه علیهاالسلام در وقت وفات، اختلاف نظر بسیار است، اكثر روایات معتبر دلالت می‌كند بر آن كه سن شریف آن بانو علیهاالسلام در آن وقت، هیجده سال بوده، و قول صحیح و مشهور میان علمای امامیه همین قول است.

در كتاب روضة الواعظین روایت كرده‌اند كه حضرت فاطمه علیهاالسلام را بیماری شدیدی عارض گردید و تا چهل روز ممتد شد، چون خبر وفات آن حضرت علیهاالسلام به او رسید امّ ایمن و اسماء بنت عمیس و حضرت امیرالمؤمنین‌علیه السلام را حاضر ساخت و گفت: ای پسرعمّ! از آسمان خبر فوت به من رسیده و من عازم سفر آخرتم، تو را وصیت می‌كنم به چیزی چند كه در خاطر دارم.

حضرت امیر علیه السلام فرمود: ای دختر رسول خدا آنچه خواهی وصیت كن. پس بر بالین آن حضرت نشست و هر كه در آن خانه بود بیرون كردند. پس ساعتی هر دو گریستند. حضرت علی علیه السلام سر فاطمه علیهاالسلام را مدتی به دامن گرفت و به سینه خود چسبانید و فرمود:

هر چه می‌خواهی وصیت كن، آنچه فرمایی به عمل می‌آورم و امر تو را بر امر خود اختیار می‌كنم. فاطمه علیهاالسلام فرمود: خدا تو را جزای خیر دهد ای پسرعمّ رسول خدا، وصیت می‌كنم تو را اول كه بعد از من امامه را به عقد خود درآوری. او برای فرزندان من مثل من است. پس فرمود: برای من تابوتی قرار ده، زیرا كه ملائكه را دیدم كه صورت تابوت برای من ساختند. پس فرمود: باز وصیّت می‌كنم تو را كه نگذاری كه یكی از آنها كه بر من ستم كرده و حقّ مرا غصب كردند بر جنازه من حاضر شوند، زیرا كه ایشان دشمن من و دشمن رسول خدایند، و نگذاری كه احدی از ایشان و نه از اتباع ایشان، بر من نماز بخوانند، و مرا در شب دفن كنی، در وقتی كه دیده‌ها در خواب باشد. (روضة الواعظین؛151)

در كشف الغمّه روایت كرده‌اند چون وفات حضرت فاطمه علیهاالسلام نزدیك شد، اسماء بنت عمیس را گفت: آبی بیاور كه من وضو بگیرم، پس وضو گرفت - به روایتی دیگر غسل كرد - و بوی خوش طلبیده و خود را خوشبو گردانید و جامه‌های نو طلبید، پوشید و فرمود:

ای اسماء! جبرئیل در وقت وفات پدرم از بهشت، چهل درهم كافور آورد، حضرت آن را سه قسمت كرد و یك بخش را از برای خود گذاشت و یكی را برای من و یكی را برای علی، آن كافور را بیاور كه مرا به آن حنوط كنند. چون كافور را آورد، فرمود: نزدیك سر من بگذار، پس رو به قبله خوابید و جامه‌ای بر روی خود كشید و فرمود: ای اسماء مدتی صبر كن، بعد از آن مرا صدا کن، اگر جواب نگویم، علی را طلب كن و بدان كه من به پدر خود ملحق گردیده‌ام.

اسماء ساعتی انتظار كشید، بعد از آن فاطمه علیهاالسلام را ندا كرد، صدایی نشنید، پس گفت: ای دختر مصطفی، ای دختر بهترین فرزندان آدم، ای دختر بهترین كسی كه بر روی زمین راه رفته است، ای دختر آن كسی كه در شب معراج به مرتبه قاب قوسین او ادنی رسیده است. چون جواب نشنید جامه را از روی مباركش برداشت، دید كه مرغ روحش به ریاض جنّت پرواز كرده است، پس بر روی آن حضرت افتاد و آن حضرت را می‌بوسید و می‌گفت: چون به خدمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله می‌رسی. سلام اسماء بنت عمیس را به آن حضرت برسان.

در این حال امام حسن و امام حسین علیهماالسلام از در آمدند و گفتند: ای اسماء! چرا مادر ما در این وقت به خواب رفته است؟ اسماء گفت: مادر شما به خواب نرفته ولیكن به رحمت خداوندی واصل گردیده است، پس حضرت امام حسن علیه السلام خود را بر روی آن حضرت افكند و روی انورش را می‌بوسید و می‌گفت: ای مادر با من سخن بگو پیش از آن كه روحم از جسد مفارقت كند، و حضرت امام حسین علیه السلام بر پایش افتاد و می‌بوسید و می‌گفت: ای مادر بزرگوار! منم فرزند تو حسین. با من سخن بگو پیش از آن كه دلم شكافته شود و از دنیا مفارقت كنم.

پس اسماء گفت: ای دو جگر گوشه رسول خدا بروید و پدر بزرگوار خود را خبر كنید و وفات مادر خود را به او برسانید. پس ایشان بیرون رفتند، چون نزدیك مسجد رسیدند صدا به گریه بلند كردند، پس صحابه به استقبال ایشان دویدند و گفتند: سبب گریه شما چیست ای فرزندان رسول خدا؟ حق تعالی هرگز دیده شما را گریان نگرداند، مگر جای جدّ خود را خالی دیده‌اید و از شوق ملاقات او گریان گردیده‌اید؟ گفتند: مادر ما از دنیا مفارقت نمود. چون امیرالمؤمنین این خبر را شنید، فرمود: بعد از تو خود را به كه تسلی دهم. (كشف الغمة؛2/122)

چون این خبر در مدینه منتشر گردید، شیون از خانه‌های مدینه بلند شد، و مردم جمع شده بودند و گریه می‌كردند و انتظار بیرون آمدن پیکر حضرت را می‌كشیدند. پس ابوذر بیرون آمد و گفت: بیرون آوردن آن حضرت را به تأخیر انداختند، پس مردم متفرق شده، برگشتند. چون پاسی از شب گذشت و دیده‌ها به خواب رفت، جنازه را بیرون آوردند، امیرمؤمنان و حسن و حسین علیهم السلام و عمّار و مقداد و عقیل و زهیر و ابوذر و سلمان و بریده و گروهی از بنی‌هاشم و خوّاص آن حضرت، بر آن بانوعلیهاالسلام نمازگزاردند و در همان شب دفن كردند. حضرت علی علیه السلام بر دور قبر آن حضرت هفت قبر دیگر ساخت كه ندانند قبر آن بانو علیهاالسلام كدام است.

به روایتی دیگر چهل قبر دیگر را آب پاشیدند كه قبر آن حضرت مشخص نباشد و به روایت دیگر قبر آن حضرت را با زمین هموار كرد كه علامت قبر معلوم نباشد؛ این کارها برای آن بود كه موضع قبر آن حضرت را ندانند و بر قبر ایشان نماز نخوانند و خیال نبش قبر آن را به خاطر نگذرانند.(روضة الواعظین؛151) به این سبب در مورد محل قبر آن بانو علیهاالسلام اختلاف نظر واقع شده است: بعضی گفته‌اند در بقیع نزدیك قبور ائمه بقیع است و بعضی گفته‌اند میان قبر حضرت رسالت و منبر آن حضرت دفن شده است، زیرا كه حضرت فرمود: میان منبر و قبر من باغی از باغ‌های بهشت است و منبر من بر دری از درهای بهشت است. اصّح آن است كه آن حضرت را در خانه خود دفن كردند، چنانچه روایت صحیح بر آن دلالت می‌كند. ابن شهرآشوب و دیگران روایت كرده‌اند چون خواستند كه آن حضرت علیهاالسلام را در قبر گذارند، دو دست شبیه دست‌های رسول خدا صلی الله علیه و آله از میان قبر پیدا شد، و آن حضرت را گرفت و به قبر برد.(مناقب ابن شهر آشوب؛ 3/414 با كمی اختلاف.)

مفضّل از حضرت صادق‌ علیه‌السلام سؤال نمود: فاطمه علیهاالسلام را چه كسی غسل داد؟ حضرت فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام غسل داد؛ زیرا كه فاطمه، صدیقه و معصومه بود، و معصوم را به غیر از معصوم غسل نمی‌دهد، چنانچه مریم را حضرت عیسی علیه السلام غسل داد.(علل الشرایع؛ ص184) از حضرت صادق علیه‌السلام پرسیدند: به چه سبب حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام، فاطمه علیهاالسلام را در شب دفن نمود؟ حضرت فرمود: برای آن كه فاطمه علیهاالسلام وصیّت كرده بود كه آن دو مرد اعرابی كه هرگز ایمان به خدا و رسول نیاورده بودند، بر او نماز نخوانند.(علل الشرایع؛ ص185) از حضرت علی علیه السلام. از علت دفن فاطمه علیهاالسلام در شب پرسیدند؟ فرمود: زیرا كه او خشمناك بود بر جماعتی و نمی‌خواست آنها بر جنازه او حاضر شوند، و حرام است بر كسی كه ولایت و محبّت آن جماعت را داشته باشد، كه بر احدی از فرزندان فاطمه نماز كند.(امالی شیخ صدوق؛ ص523)

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام روایت كرده است، هفت كس بر جنازه حضرت فاطمه علیهاالسلام نمازگزاردند: ابوذر، سلمان، مقداد، عمّاریاسر، خذیفه، عبدالله بن مسعود، و من امام ایشان بودم. (خصال؛361)

منبع:

بوی بهشت سوخته

برگزیده از كتاب جلاءالعیون علامه محمّدباقر مجلسی

برگرفته از سايت تبيان


 


 


 


 


 


 


 


 



: مرتبه
نوشته شده در یک شنبه 6 اسفند 1391برچسب:, ساعت 8:35 توسط سياوشي

اعتقاد:

اهالی روستایی تصمیم گرفتن که برای نزول باران دعا کنند روزی که تمام اهالی

برای دعا در محل جمع شدند٬فقط یک پسر بچه با چتر آمده بود٫این یعنی اعتقاد

اعتماد:

اعتماد را می توان به احساس یک کودک یک ساله تشبیه کرد

٬وقتی که شما او را به بالا پرتاب می کنید٬او می خندد...چرا که یقین دارد

 که شما او را خواهید گرفت٬این یعنی اعتماد  



: مرتبه
نوشته شده در شنبه 5 اسفند 1391برچسب:, ساعت 9:43 توسط سياوشي

اندکی صبر سحر نزدیک است

تو را از مرگ می‌ترسانند! و چه نادانند آنهایی که فکر می‌کنند می‌توانند عاشقان شهادت را از عشقشان بترسانند!

چند راهکار زیبا برای تعجیل در فرج یوسف زهرا

۱) بیاییم هر روز به ایشان سلام کنیم.* ۲) هر روز برای سلامتی ایشان صدقه بدهیم *۳ )خواسته ها و حاجتهایمان را اول به امام زمان بگوییم و به او متوسل شویم *۴ ) برای سلامتی ایشان هر روز چند آیه با معنی بخوانیم* ۵ ) به دیگران یاد بدهیم .

سردار شهید شوشتری

دیروز از هر چه بود گذشتیم،امروز از هر چه بودیم …!! آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز …!! دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود …!! آنجا(جبهه)بوی ایمان میداد و این جا ایمانمان بو !! می دهد…!! الهی : نصیرمان باش، تا بصیر گردیم . بصیرمان کن تا از مسیر برنگردیم و آزادمان کن تا اسیر نگردیم…



: مرتبه
نوشته شده در شنبه 5 اسفند 1391برچسب:, ساعت 8:33 توسط سياوشي

هرکجا سلطان بود دورش سپاه و لشکر است

 

                                پس چرا سلطان خوبان بی سپاه ولشکر است

باخبر باشید ای چشم انتظاران ظهور

                                         بهترین سلطان عالم از همه تنهاتر است

اللهم عجل لولیک الفرج

حسین ابن علی(ع) را منتظرانش شهید کردند مواظب باشیم ما منتظر واقعی امام زمانمان باشیم



: مرتبه
نوشته شده در سه شنبه 1 اسفند 1391برچسب:, ساعت 16:24 توسط سياوشي

یاعلی

شاهکار آفرینش دادار حیدر است

نفس ووصی احمد مختار حیدراست

وقت نبرد وحمله جلودار حیدر است

استاد بی نظیر علمدار حیدراست

فرمانروای لشکر ایثارحیدراست

شیر خدا وفاتح خیبر حیدر است

************************** 

صاحب لوای عرصه محشر بجز توکیست

یار وانیس قلب پیمبر به جز توکیست  

یعنی به شهر علم نبی در به جز توکیست

در کائنات نقطه پرگار حیدر است

*****************

افتاده ای اگر که زپا یا علی بگو

خواهی شوی از غصه رها یا علی بگو

شاهی اگر تویا گدا یا علی بگو

موسی همیشه وقت دعا یا علی بگو

حتی تو هم رسول خدا یا علی بگو

زیرا که اسم اعظم دادار حیدر است

آن لحظه که لب به دعاوا کند علی

صدها گره از کارمادلم وا کند علی

با یک اشاره زنده مسیحا کند علی

درد دل شکسته مداوا کند علی

باشد نگاه رحمتی بر ما کند علی

در مشکلات چاره هر کار حیدر است

 



: مرتبه
نوشته شده در سه شنبه 1 اسفند 1391برچسب:, ساعت 15:51 توسط سياوشي

اگه دلت گرفته؛ اگر فکر می کنی هیچی آرومت نمی کنه؛ اگه از همه کس و همه چی خسته شدی؛ اگه بی حوصله شدی؛ اگه از ته دل ناراحتی؛ اگه مدام اتفاقای بد می افته؛ اگه هیچ کس درکت نمی کنه؛ اگه... اگه... اگه...


بدون فقط یه کار باید بکنی... نگاهتو عوض کنی!

خدا خیلی دوستت داره که وقتی درس نمی خونی نمره ت بد می شه. اگه نمره ت خوب می شد تو دیگه درس نمی خوندی و اتفاقای بدتری برات می افتاد.

خدا خیلی دوستت داره که وقتی اشتباهی می کنی مامان دعوات می کنه... اگه دعوات نمی کرد تو مدام اشتباه می کردی و زندگیت نابود می شد.

خدا خیلی دوستت داره که همه بهت گیر می دن. این نشون می ده که برای خیلی ها مهمی و دوست ندارن از دست بری...

خدا خیلی دوستت داره که امروز ماشین خراب بود و تو دیرتر به کلاست رسیدی. چون شاید تصادف می کردی و اصلا نمی رسیدی.

خدا خیلی دوستت داره که قرارت با دوستت به هم خورد. چون شاید می خواست حرفای اشتباهی بهت بزنه و ناراحتت کنه و الان پشیمون شده...

می بینی؟... می تونی با عوض کردن نگاهت همه چی رو مثبت کنی... به آرزوهات برسی و نگران نباشی. آروم بشی. وقتی دلمون گرفته، یا از چیزی ناراحتیم یا می ترسیم. یا غصه گذشته یا ترس از آینده... وقتی همه چی رو از خدا بدونیم، وقتی مطمئن باشیم خدا دوستمون داره و مواظبمون هست... کارهامون رو به سمت اون جهت می دیم و اون وقته که همه چی سر و سامون می گیره...

توکلت الی الله...


: مرتبه
نوشته شده در دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, ساعت 16:31 توسط سياوشي

 

در میان دانشمندان اسلامی، بزرگانی یافت می شوند که در پیشرفت احکام الهی در جوامع تاثیر بسیار داشته، آثاری جاویدان از خود به جای گذاشته اند; شیخ مفید، در شمار چنین دانشمندانی جای دارد. نامش محمد بن محمد بن نعمان بن عبدالسلام و کنیه اش ابو عبدالله است و در یازدهم ذی قعده (سالروز میلاد حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضاعلیه السلام)درسال ۳۳۶ ه .ق. دیده به جهان گشود. ۱

شیخ طوسی، در کتاب رجال خود، دربخش کسانی که از ائمه روایت نقل نکرده اند،از این عالم گرانسنگ این گونه یاد می کند: «محمد بن محمد بن نعمان دانشمندی بزرگ و موثق است.»۲ او در فهرست می نویسد: «محمد بن محمد به نعمان معروف به «ابن معلم » از متکلمان امامیه است و در زمان او ریاست علمی و دینی شیعه به اومنتهی گردید. در علم فقه و کلام بر هر کس برتری داشت. دانشمندی حاضر جواب بود ونزدیک به ۲۰۰ جلد کتاب از او به یادگار مانده است. ۳

ابن شهر آشوب در مورد وی می نویسد:شیخ مفید ابو عبدالله محمد بن محمد بن نعمان از شاگردان ابو جعفر بن قولویه بود وحضرت ولی عصر او را به «شیخ مفید» ملقب فرمود. ۴

نجاشی - که خود از زمره شاگردان آن عالم گرانمایه است - در باره استادش می گوید:

استاد ما - رضی الله عنه - مقام والای او درعلم و کلام و روایت و وثاقت، مشهورتر ومعروفتر از آن است که به وصف آید. ۵



عصر حیات شیخ

در عصر شیخ مفید، شیعیان از آزادی بیشتری برخوردار بودند و وجود عالم بزرگواری چون شیخ مفید در میان آنان به اعتبارشان می افزود. شیخ از پراکندگی شیعیان ممانعت ورزید، آنان را از خطر تفرقه نجات داد، با اعتبار خویش اوضاع اسفبارآن ها را سامان بخشید و آن ها را به اوج عزت رسانید. شیخ مفید در محله کرخ بغداد - که مرکز شیعیان بود.- می زیست و مسجدمعروف «براثا»- که اکنون زیارتگاه شیعیان است.- محل تدریس وی بود. ۶

از سوی دیگر، دوران شیخ مفید دوران رونق مباحث کلامی و اصولی در میان دانشمندان اهل سنت بود. پیش از وی،شیعیان در مسائل کلامی و اصولی حلقه های درس تشکیل داده بودند و شیخ صدوق - که ریاست علمی و دینی شیعیان را عهده داربود.- سبک ساده ای در تصنیف و تالیف کتب پیش گرفت و بر همان شیوه نیز فتوا داد.

سبک ساده بیانی صدوق، جهت تفهیم مسایل کلامی و اعتقادی سودمند بود، ولی باپیشرفت علمای اهل سنت در آن علوم، ادامه آن سبک سبب رکود جامعه شیعی می شد. براین اساس، ایجاد یک تحول، ضروری به نظرمی رسید. در این زمان شیخ مفید با استفاده از مبانی علم کلام و اصول راه بحث و استدلال را بر شیعیان گشود; ابواب فقه را با دقت موردتجزیه و تحلیل قرار داد، هر موضوعی را درجایگاه خویش بیان کرد و با این روش، جامعه مسلمانان را با روش صحیح استدلال آشناساخت ۷

شیخ مفید نه تنها نزد علمای شیعه بلکه نزد علمای اهل سنت نیز مقامی والا داشت وآن ها نیز او را می ستودند.

ابن ندیم - که از معاصران او بود.- در باره وی می نویسد:«دانشمندی با هوش و بافراست است. من او را دیده ام، دانشمندی عالیقدر است. ۸

ابن حجر عسقلانی در باره وی می نویسد:«مفید بسیار پارسا و فروتن وپاسدار علم بود. گروهی از دانشمندان ازمحضر او بهره جستند. او چنان در مکتب تشیع والامقام است که معروف است بر هردانشمندی منت (حق) دارد.» ۹

شیخ مفید در مناظره از قدرت خارق العاده ای بر خوردار بود و مخاطب خویش رابه خوبی اقناع می کرد.

خطیب بغدادی - که از علمای اهل سنت وهم عصر شیخ مفید بود.- می گوید: «او، اگرمی خواست، قدرت داشت ثابت کند که ستون چوبی از طلا است ». نام های چند تن ازعلمای اهل سنت - که شیخ مفید اغلب باآن ها مناظره می کرد.- عبارت است از: علی بن عیسی رمانی، قاضی ابوبکر باقلانی و قاضی عبدالجبار معتزلی.

شیخ مفید نه تنها نزد علمای شیعه بلکه نزد علمای اهل سنت نیز مقامی والا داشت وآن ها نیز او را می ستودند. ابن ندیم - که از معاصران او بود.- در باره وی می نویسد:«دانشمندی با هوش و بافراست است. من او را دیده ام، دانشمندی عالیقدر است

رؤیای صادق شیخ مفید
محمد بن النعمان- شیخ مفید-

شبی شیخ مفید در خواب دید که در مسجد کرخ از مساجد بغداد نشسته است و فاطمه زهرا(س) دست امام حسین(ع) و امام حسین(ع) را گرفته بود و به نزد شیخ مفید آمد و فرمود: «یا شیخ! علّمهما الفقه ؛ ای شیخ به این دو، فقه تعلیم بده».

شیخ از خواب بیدار شده و در حیرت افتاد که این چه خوابی بود و من کی هستم که به دو امام فقه تعلیم دهم؟ از سوی دیگر خواب دیدن امامان معصوم(ع) خواب شیطانی نیست.

وقتی صبح شد، شیخ به مسجدی که در خواب دیده بود رفت و در آنجا نشست؛ ناگهان دید که زنی جلیل و محترم در حالی که کنیزان دور او را گرفته و دست دو پسر را در دست دارد وارد مسجد شد. وی به نزد شیخ آمد و گفت: «یا شیخ علمهما الفقه». شیخ تعبیر خواب را فهمید و به تعلیم و تربیت آنان همت گماشت و بسیار به آن دو بزرگوار احترام می‏نمود. آن دو پسر کسی نبودند جز «سید رضی» معروف به شریف و «سید مرتضی» معروف به علم الهدی، که از فقهای سرامد روزگار شدند.



حق با کیست؟

گفته‏اند: در مسأله‏ای بین شیخ مفید و سید مرتضی اختلاف نظر افتاد. آنهاتوافق کردند به این که آن مسأله را به خدمت حضرت امیرالمؤمنین(ع) بنویسند.

بعد از مدتی، به خط سبز جواب نوشته شده بود که: «انت شیخی و معتمدی و الحق مع ولدی علم الهدی ؛ ای شیخ مفید! تو محل اطمینان منی؛ ولی حق با فرزندم علم الهدی (سید مرتضی) است».



فتوای اشتباه شیخ مفید و عنایت غیبی

شخصی روستایی خدمت شیخ رسید و سؤال کرد: «زنی حامله فوت کرده و حملش زنده است؛ آیا باید شکم این زن را پاره کرده و طفل را بیرون بیاوریم و یا این که با آن حمل، او را دفن کنیم»؟ شیخ پاسخ داد: «با همان حمل او را دفن کنید»!

آن مرد برگشت. در میان راه دید سواری از پشت سر می‏تازد و می‏آید، چون نزدیک رسید، گفت: «ای مرد، شیخ فرموده است که شکم آن زن را پاره کرده و طفل را بیرون آورده و زن را دفن کنید». آن مرد چنین کرد.

بعد از مدتی، به خط سبز جواب نوشته شده بود که: «انت شیخی و معتمدی و الحق مع ولدی علم الهدی ؛ ای شیخ مفید! تو محل اطمینان منی؛ ولی حق با فرزندم علم الهدی (سید مرتضی) است»

پس از چندی ماجرا را برای شیخ نقل کردند. شیخ فرمود: «من کسی را نفرستادم و معلوم است که آن شخص صاحب الامر (عج) بوده است. حالا که در احکام شرعیه خطا می‏کنم، همان بهتر که دیگر فتوا ندهم». لذا به خانه رفت و در خانه را بست و بیرون نیامد و پاسخ مراجعین را نمی‏داد.

تا اینکه از سوی حضرت ولی عصر(عج) توقیعی (نامه‏ای) برای شیخ بیرون آمد با این مضمون که: «وظیفه‏ی شماست که فتوا بدهید و وظیفه‏ی ماست که شما را حمایت کرده و نگذاریم که در خطا بیافتید». پس از این دستور، شیخ بار دیگر بر مسند فتوا نشست.

نقل شده است که در مدت ۳۰ سال، ۳۰ توقیع از ناحیه مقدس امام عصر(عج) برای شیخ مفید صادر شد و در عنوان توقیع نوشته بود: «للاخ الاعز السدید الشیخ المفید ؛ برای برادر گرامی و استوار، شیخ مفید».

پی نوشت ها :

۱ - البته گروهی معتقدند در سال ۳۳۸ به دنیاآمده است.(رجال، نجاشی، ص ۴۰۳).

۲ - رجال، شیخ طوسی، ص ۵۱۴.

۳ - فهرست، شیخ طوسی، ص ۱۵۷.

۴ - معالم العلماء، ابن شهر آشوب، ص ۱۱۲. البته مرحوم خویی این مطالب را بعید می شمرد ومی فرماید: اگر توقیع حضرت به شیخ مفید ثابت باشد، این در اواخر عمر ایشان بوده و حال آن که شیخ مفید از دوران جوانی ملقب به مفید بود.(معجم رجال الحدیث، ج ۱۷، ص ۲۰۹)

۵ - رجال، نجاشی، ص ۳۹۹.

۶ - مفاخر اسلام، علی دوانی، ج ۳، ص ۲۴۱.

۷ - همان، ص ۲۴۲.

۸ - فهرست ابن ندیم، ص ۲۶۶.

۹ - لسان المیزان، ابن حجرعسقلانی، ج ۵، ص ۳۶۸.



: مرتبه
نوشته شده در شنبه 28 بهمن 1391برچسب:, ساعت 15:49 توسط سياوشي

روزى حضرت عیسى (ع) از صحرایى مى‏گذشت. در راه به عبادت‏گاهى رسید که عابدى در آن‏جا زندگى مى‏کرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد. در این هنگام جوانى که به کارهاى زشت و ناروا مشهور بود از آن‏جا گذشت. وقتى چشمش به حضرت عیسى (ع) و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند و همان‏جا ایستاد و گفت:
خدایا من از کردار زشت خویش شرمنده ‏ام. اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنشم کند، چه کنم؟ خدایا! عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر.



مرد عابد تا آن جوان را دید سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناه‏کار محشور مکن.
در این هنگام خداى برترین به پیامبرش وحى فرمود که به این عابد بگو:
ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمیکنیم، چرا که او به دلیل توبه و پشیمانى، اهل بهشت است و تو به دلیل غرور و خودبینى، اهل دوزخ.



: مرتبه
نوشته شده در شنبه 28 بهمن 1391برچسب:, ساعت 15:5 توسط سياوشي


مصاحبه با استاد محمدرضا حکیمی درباره شخصیت حضرت معصومه(س)
س: علل هجرت حضرت معصومه عليها السلام به قم و علت برتري حضرت فاطمه معصومه در بين ديگر امامزادگان چيست؟


صدای شیعه:

س: علل هجرت حضرت معصومه عليها السلام به قم و علت برتري حضرت فاطمه معصومه در بين ديگر امامزادگان چيست؟

ج: جريان هجرت حضرت معصومه عليها السلام و امام رضا عليه السلام و همه امام زاده ها به ايران مولد آن جريان گرايش ايرانيان به اسلام و تشيع است. مطالبي را که خواهم گفت راجع به تحليل جالب تاريخ است. درکتاب "اسلام در ايران" قسمت هايي در رابطه با مجموعه نظام و بي عدالتي، تبعيض، نظام طبقاتي و کاست که در حکومت ساسانيان و حاکمان ساساني که انوشيروان ظالم ترين آنها بود، وجود دارد. تمام اين موارد باعث گرايش ايرانيان ـ که ملت هوشياري بودند ـ به طرف مساوات و عدالت اسلامي شد. اين جوهر مسأله است والا بسياري گفته اند که در دوران انوشيروان تحصيل کردن، ويژه سه طبقه شاهزادگان ، کاتبان و موبدان (روحانيان) بوده است و طبقات ديگر اجازه تحصيل و حضور در ا ين طبقه را نداشتند. اين نظام را نظام کاست مي گويند که بدترين نظام مي باشد و هم اکنون نيز در برخي از مناطق هند، کم و بيش اين نظام وجود دارد. داستان آن کفش گر معروف که فردوستي نقل مي کند که گفت من مقداري از هزينه ارتش را مي دهم اما اجازه دهيد پسرم درس بخواند و... بيانگر اين مطلب است.
مجموعه اين ظلم هاي ، تحميل ها، فشارها و تبعيض هايي که بين حاکم و محکوم در ايران بين طبقه شاهان، موبدان و مردم بود عامل استقبال آنها از اسلام شد. اسلام در بين مردم ايران نه با شمشير، بلکه با اين دعوت پذيرفته شد. با شمشير و يروش ، قدرت شاهي جامعه و حاکميت از بين رفت. همان طور که امام خميني شاه را از بين برد و مردم آزاد شدند والا اصلاً اين گرايش طبيعي بود که از بدبختي و فشار حاکم، از اسلام استقبال کنند. اين اسلامي که ايرانيان دنبال آن مي گشتند و مي خواستند که از شيوه هاي حکومت ساساني خلاص شوند، در خلفاي اموي ديده نشده است. در خلفاي عباسي نيز که اول اين داعيه را داشتند و به نام آل محمد عليه السلام فاميل پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم را دعوت کردند هم اين مورد ديده نشد و همان تبعيض ها و شيوه هاي شاهان ايران به شکلي بدتر در اين حکومت وجود داشت. اين موضوع بود که باعث شد عدل علوي و عدالت امام علي عليه السلام در همان چهار سال حکومت نمونه ايشان زبانزد خاص و عام شود . ايرانيان به خاطر عدالت واقعي که در حاکميت نمونه امام علي عليه السلام وجود داشت همواره پيرو و متمايل به حکومت امام علي بودند. به همين دليل است که نهضت ابومسلم خراساني از ايران آغاز شد و امويان را از بين برد و بعد از آن مجدداً عباسيان آمدند و مردم احتمال دادند که آنها به عدالت رفتار کنند، اما بعداً ديدند که اصلاً آنها از جوهرة عدالت فاصله دارند و جز تبعيض، امتياز خواهي، باج خواهي، اشراف گري، تنعم، کسري گري و قيصرگري چيز ديگري در کار آنان نيست، مجدداً متمايل به تشيع علوي شدند.
کتاب جرج جرداق علل گرايش به تشيع را ذکر کرده و اصول و معيارهاي حقوق انسان و مردم در اسلام و عدالت گرايي هاي راستين را برمي شمارد و بعد مي گويد: ولهذا المبادي کانت لجماهير التشيع؛ يعني همين اصول به ائمه و آل علي عليه السلام ارادت عميق پيدا کردند. البته علل جزئي تري نيز وجود داشت مانند به اسارت درآمدن دختر يزدگرد و همراهان آنها به دست نيروهاي اسلام که وقتي آنها به نزد عمر آوردند، اسرا به فارسي صحبت مي کردند، عمر پدران آنان را لعن کرد و سپس دستور داد گردن آنها را بزنند، اما امام علي عليه السلام فرمود که آنها را نکشيد بلکه چون اين اسرا از شاهزادگان هستند، اجازه دهيد آنها خودشان تصميم بگيرند که کدام يک از شما را انتخاب کنند، دختر يزدگرد(شهربانو مادر امام سجاد عليه السلام) ، امام حسين عليه السلام را انتخاب کردند و نزد ايشان ماندند.
البته تمام اين علت ها فرعي است و اين نيز مي تواند يک نوع اظهار محبت ايرانيان نسبت به ائمه باشد. به هر حال علت هاي اصلي همان فشارها، اختناق ها و مسائلي بود که حکام ايراني داشتند و آن عوامل باعث گرايش به اسلام و تشيع علوي شد؛ به دليلي اينکه در حکومت ها و شيوه هاي غير علوي اين نحوه عدالت وجود نداشت.
اين عوامل زمينه هايي بود که مأمون مجبور شد به ولايتعهدي امام رضا عليه السلام تن دردهد. دلايل زيادي وجود داشت؛ يکي اين که جامعه وجه عموم و گرايش آن به آل علي عليه السلام بود و مأمون به اين وسيله مي خواست مردم را راضي کند. دليل دوم اينکه امام رضا عليه السلام را تحت نظر بگيرد و مسائل ديگر...
به همين دليل است که وقتي در دوران خلفا بررسي کنيد، نهضت هاي علوي ، شورش ها و قيام هاي زيد و يحي و ابراهيم طباطبا و... و مانند اين موارد را به کرات خواهيد ديد که در تاريخ نوشته اند، تمام اين مسائل دليل بر اين است که عليه بيداد خلفا مردم شورش هايي داشته اند و در راه برقراري عدالت اسلامي و عدل علوي تلاش مي کرده اند. همه اين موارد زمينه هاي آمدن امام رضا عليه السلام و آمدن خواهران، برادران ايشان و از جمله حضرت معصومه به ايران شد.
اين موارد زمينه هاي سياسي ـ اجتماعي بود. اما زمينه هاي باطني و معنوي نيز قطعاً در کار دخيل بوده است. چون ائمه درباره حضرت معصومه عليها السلام قبل از تولد ايشان صحبت کرده اند و حتي در حديث معراج هم هست که پيامبر يک نقطه بسيار نوراني را در زمين ديدند که به ايشان گفتند اينجا قم است که مرکز دين خواهد شد. در روايتي ديگر نيز داريم که علم چون ماري که در سوراخي فرو مي رود و از سوراخ ديگر خارج مي آيد از نجف غروب خواهد کرد و از قم بيرون خواهد آمد.
مجموعه فرمايشات ائمه طاهرين مشخص مي کند که قم يکي از مراکز تشيع در آخر الزمان خواهد شد، به خصوص که اين امر در اين اواخر بيشتر تجلي کرده است البته در همان اوايل نيز بوده است.
مي دانيد که دعبل خزائي شاعر معروف شيعي هنگامي که آن قصيده را خواند و آن را خدمت امام رضا عليه السلام خواند و صله دريافت کرد، وقتي به قم آمد، شنيده ايد که مردم چطور اطراف او را گرفتند که بايد از آن سهم به ما هم بدهيد که جرايان آن مفصل است . ريشه هاي اين موضوع برمي گردد به محدثيني که از قديم الايام و از اوايل دوران ائمه تا کنون بوده اند و نقل کرده اند و قم مرکز حديث ائمه بوده است . مجموعه اين مسائل مي رساند که اين شهر يک مرکزيت مهم داشته است. حضرت معصومه عليها السلام آمده اند تا با هجرت خود و با مقبره خود، اين مرکزيت را بنيادي تر و استوارتر کنند. اين باطن قضيه است و بيمار شدن ايشان در ساوه و عوامل بيماري آن و... تا فوت ايشان در قم، ظاهر قضيه است .
اين مسائل را مي توان در کتاب هايي که قبلاً ذکر کردم و ديگر کتب معتبر پيدا کرد.
اما در رابطه به بخش دوم سؤال بايد گفت که:
ائمه معصومين عليهم السلام که عالم به علم قدسي و علم وحي و محدث هستند با ملائکه صحبت مي کنند، حقايق عالم را مي دانند، چيزي براي ايشان مجهول نيست. از ائمه، پيامبر و حضرت امير عليه السلام وحضرت فاطمه عليها السلام و حضرت معصومه که بگذريم، در امام زاده ها يک درجه بندي هايي هست. بعضي از امام زاده ها در حد بالاتري هستند. هر چند که علم آنها مانند ائمه لدني و الهي نيست ولي به دليل آموزش هايي که در دامن ائمه و خانواده وحي ديده اند تفاوت هاي قابل توجهي داشته اند، مانند حضرت علي اکبر که درجه بالايي داشته اند، حضرت قاسم بن سن کم از نظر معرفت و شناخت انسان مقام بسيار والايي داشته اند و همين جمله که مي گويند "مرگ در نزد من از عسل شيرين تر است" ، شوخي نيست، و يک کلام کودکانه نيست.

آيا لقب "معصومه" مأثور از معصوم است؟
من در اين زمينه تحقيق چنداني نکردم، فقط در جزوه حضرت معصومه عليها السلام و شهر قم، لآدر مقامات معنوي و موقعيتي که اين امام زاده بزرگ داشت تحقيق مختصري در روايات کردم و به کلمه "معصومه" برنخوردم و بر فرض هم که باشد يک نامگذاري است به يک قول نام معصومه براي ايشان فقط صرف نام گذاري است، نه اينکه ايشان به مقام عصمت رسيده باشند، مقام عصمت آن ولايت کلي است که ويژه چهارده معصوم است که از ميان زنان فقط حضرت فاطمه زهرا داشته اند و بالاترين زن حضرت زينب گرچه ممکن است، اين مقام را در عمل کسب کرده باشند ولي مقام عصمت تنها عصمت عملي نيست بلکه حقيقتي است که همان مقام ولايت تکويني است.
اينکه در عمل انسان گناه نکند و تارک گناه صغيره و کبيره باشد اين يک مقام برتر باطني است که در حضرت زينب عليها السلام نبوده و فقط مختص حضرت فاطمه عليها السلام بوده است.
بر فرض که روايتي پيدا کند که لقب معصومه را ائمه اطهار به حضرت فاطمه بنت موسي بن جعفر عليه السلام داده اند. باز هم نام، فاطمه است و دليل بر عصمت ايشان نيست. گرچه ايشان در عمل و به احتمال بسيار زياد، اين بانوي عزيز حتي تاريک يک مستحب هم نبوده اند ولي آن مقام عصمت و تصرف در کائنات که ويژه چهارده معصوم است در ايشان نيست.
حال حضرت معصومه از آن گروه امام زادگاني است که گرچه سن و سال فيزيکي ايشان پانزده يا شانزده سال بوده است، يعني شصت يا هفتاد سال عمر نکرده اند که بتوانند تجلي پيدا کنند و از دانش هاي مختلفي که داشتند چيزي در جامعه باقي بگذارند و حوادث زيادي در تاريخ زندگي ايشان نيست ولي به هر حال با همان سن کم يک باطن روح القدسي، والا و عجيبي داشته اند که به چهره اي تبديل شدند که نزديک ترين جنسيت و گوهر را به مقام عصمت داشته باشند.
يکي ديگر از امام زادگان نفسيه خاتون است که در مصر مدفون هستند و ماجراي بسيار عجيبي دارند، و شافعين نزد ايشان درس مي خواندند. هم اکنون در مصر يک گرايش باطني و عميق به آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم و آل علي عليه السلام وجود دارد. مسجد ايشان در قاهر بالاترين و بزرگترين مسجد است و هر عروس و داماد از اين مسجد به خانه بخت مي رود و مقبره نفسيه خاتون بسيار عجيب شفا دهنده و مرکز توسل مردم مصر است و اين خانم نيز از نوادگان ائمه است و ايشان عجيب مقام دارند و البته دوران عمر ايشان بسيار زياد بوده است ، خامه ايشان نقل کرده اند که من سي سال نديدم که در روز غذا بخورد يعني روزه بوده و شب بخواند و شب ها بيدار بوده و کور شفا مي داده اند. يا حضرت احمد بن موسي و يا يحيي بن زيد که هيجده ساله بوده اند ، عظمت اين امام زاده ها در سطحي بالاتر است، يحيي کسي است که سه بار خلفاي عباسي براي کشتن ايشان لشکر کشيدند و از دست ايشان عاجز شدند و اين قدر از ايشان عاجز مانده بودند که جنازه ايشان را مدت ها بر دار باقي گذاشتند و ابومسلم خراساني،آن را دفن کرد يا احمد بو موسي برادر امام رضا عليه السلام (شاه چراغ) که در روايات آمده که "کان يحب الرضا؛ يعني برادرش را خيلي دوست داشت".
"والسلام"

 

منبع: کتاب

تجلي کوثر در حضرت فاطمه معصومه (س



: مرتبه
نوشته شده در شنبه 28 بهمن 1391برچسب:, ساعت 13:39 توسط سياوشي

زمستان ناله های اتشین داشت فراز هر مناره بانگ دین داشت کسی در کوچه ها فریاد می زد سخن از ظلم واز بیداد می زد خیابانها پر از گلبانگ تکبیر وبغض اتشین در حال تکثیر هزاران چشم بیدار و سحر خیز هزاران شعله اتش بر انگیز هزاران مرغ بال وپر شکسته هزاران داغ بر دلها نشسته گواه ظلمتی دیرینه بودند عزادار گل وایینه بودند درختان چوبه های دار بودند تمام لحظه ها تب دار بودند گلوله دود وباروت وخیابان فشنگ و قامتی افتاده بی جان وطن گریان چو یعقوب پیامبر برای دیدن یوسف مکرر کسی امد که مثل اسمان بود اهورایی ترین مرد جهان بود کسی امد که اقیانوس عشقش تلاتم افرین مرد جهان بود کسی امد که بوی عنبرینش شمیم دلنواز عاشقان بود کسی امد که در دستش تبر داشت برای بت شکستن پر توان بود دلش اکنده از انوار ایمان منورتر زنور کهکشان بود نگاهش پر زاحساس و عطوفت همانن رسولان مهربان بود کسی امد که در باغ ستایش تمتم لاله ها را باغبان بود شعر از علی اصغر سلیمانی


: مرتبه
نوشته شده در شنبه 21 بهمن 1391برچسب:, ساعت 9:1 توسط سياوشي

نگهبان بهشت میره زنگ میزنه به نگهبان جهنم … دو سه بار میره روی پیام گیر تا بالاخره نگهبان جهنم نفس نفس زنان جواب میده: جهنم، بخش ایرانیان بفرمایید؟ نگهبان بهشت میگه: آقا سرت خیلی شلوغه انگار؟ نگهبان جهنم آهی میکشه و میگه: نگو که دلم خونه… این ایرونیها اشک منو در آوردن به خدا! میخوام خودمو بازنشست کنم. شب و روز برام نگذاشتن! تا صورتم رو میکنم این طرف، اون طرف یه آتیشی به پا میکنن! تا دو ماه پیش که اینجا هر روز چهارشنبه سوری بود و آتیش بازی!… حالا هم که… ای داد!!! آقا نکن! بهت میگم نکن!!! اوخ اوخ! من برم …. اینها دارن آتیش جهنم رو خاموش میکنن که جاش کولر گازی نصب کنن… یک عده شون بازار سیاه مواد سوختی بخصوص بنزین براه انداختن. چند تا پزشک ایرونی در جهنم بیمارستان سوانح سوختگی باز کردن و براش تبلیغ میکنن و این شدیدا ممنوعه. چندتاشون دفتر ویزای مهاجرت به بهشت باز کردن و ارواح مردمو خر میکنن. بلیت جعلی یکطرفه بهشت هم میفروشن. یک سری شون وکیل شدن و تبلیغ میکنن که میتونن پیش نکیر و منکر برای جهنمی ها تقاضای تجدید نظر بدن. چند تاشون که روی زمین مهندس بودن میگن پل صراط ایراد فنی داشته که اونا افتادن تو جهنم. دارن امضا جمع میکنن که پل باید پهن تر بشه. چند هزار تاشون هم هر روز زنگ میزنن به ۱۱۸ جهنم و تلفن و آدرس جهنم سفارتهای کانادا و آمریکا رو میپرسن چون میخوان مهاجرت کنن. میگویند هر چند آتیشش داغ تره اما کلاسش بالاتره. هرروز هزاران ایرونی زنگ میزنن به اطلاعات و تلفن آتش نشانی جهنم رو میخوان. ببخش! من برم، بعدا صحبت میکنیم… چند تا ایرونی دارن کوپون جعلی کولر گازی و یخچال میفروشن… برم یه چماقی بچرخون


: مرتبه
نوشته شده در شنبه 21 بهمن 1391برچسب:, ساعت 8:44 توسط سياوشي

بیائیم : هرگز دروغ نگوئیم هرگز نان كسی را نبریم هرگز اعتبار كسی را با شایعه خراب نكنیم هرگز شخصیت خودت را برای لقمه نانی نفروشیم هرگز در مقابل پاداشی كه میگیری كم كاری نكنیم هرگز برای بالا بردن خودمان به دیگری ضربه نزنیم هرگز زیر آب كسی را نزنیم هرگز كسی را دور نزنیم و هرگز كسی را احمق حساب نكنیم . (((قوانین انسانیت عمومی است بیائیم انسان باشیم)))


: مرتبه
نوشته شده در سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:, ساعت 13:53 توسط سياوشي

آدمهای ساده را دوست دارم. همان ها كه بدی هیچ كس را باور ندارند. همان ها كه برای همه لبخند دارند. همان ها كه همیشه هستند،برای همه هستند. آدمهای ساده را باید مثل یك تابلوی نقاشی ساعتها تماشا كرد؛ عمر‎ ‎شان كوتاه است. بس كه هر كسی از راه می رسد یا ازشان سوء استفاده می كند یا زمینشان میزند یا درس ساده نبودن بهشان می دهد. آدم های ساده را دوست دارم. آن ها بوی ناب “ آدم ” می دهند...


: مرتبه
نوشته شده در سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:, ساعت 13:45 توسط سياوشي

مدیر هستید یا رئیس رئیس ، افراد راوادار به كار می كند . مدیر ، به افراد در كار الهام می بخشد. رئیس ، وابسته به قدر است مدیر، به حسن نیت تكیه دارد . رئیس ، ترس را اشاعه می دهد مدیر ، حسن اعتماد را ترویج می دهد . رئیس ، می گوید من . مدیر می گوید ما ، رئیس ، خطا را نشان می دهد . مدیر ، اشتباه را نشان می دهد . رئیس ، می گوید كار باید انجام شود مدیر ، می داند كار چگونه باید انجام شود. رئیس ، توقع احترام دارد . مدیر ، احترام بر می انگیزد. حال بگو رئیس هستی یا مدیر.


: مرتبه
نوشته شده در سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:, ساعت 13:40 توسط سياوشي

زندگی نامه حضرت محمد (ص)

 

 

 

 

 

زندگی نامه حضرت محمد,زندگینامه حضرت محمد,بیوگرافی حضرت محمد,حضرت محمد

 

 

 

 

زندگی  نامه حضرت محمد (ص):

 



نام: محمد بن عبد الله

 


حضرت محمد (ص) در تورات و برخى كتب آسمانى «احمد» ناميده شده است. آمنه، دختر وهب، مادر حضرت محمد (ص) پيش از نامگذارىِ فرزندش توسط عبدالمطلب به محمّد، وى را «احمد» ناميده بود.

 

 



كنيه حضرت محمد (ص): ابوالقاسم و ابوابراهيم.

 

 

 

القاب حضرت محمد (ص): رسول اللّه، نبى اللّه، مصطفى، محمود، امين، امّى، خاتم، مزّمل، مدّثر، نذير، بشير، مبين، كريم، نور، رحمت، نعمت، شاهد، مبشّر، منذر، مذكّر، يس، طه‏ و...

 

 



منصب حضرت محمد (ص): آخرين پيامبر الهى، بنيان‏گذار حكومت اسلامى و نخستين معصوم در دين مبين اسلام.

 

 

 

تاريخ ولادت حضرت محمد (ص): روز جمعه، هفدهم ربيع الاول عام الفيل برابر با سال 570 ميلادى (به روايت شيعه). بيشتر علماى اهل سنّت تولد آن حضرت را روز دوشنبه دوازدهم ربيع الاول آن سال دانسته‏اند.

 

 

عام الفيل، همان سالى است كه ابرهه، با چندين هزار مرد جنگى از يمن به مكه يورش آورد تا خانه خدا (كعبه) را ويران سازد و همگان را به مذهب مسيحيت وادار سازد؛ اما او و سپاهيانش در مكه با تهاجم پرندگانى به نام ابابيل مواجه شده، به هلاكت رسيدند و به اهداف شوم خويش نايل نيامدند. آنان چون سوار بر فيل بودند، آن سال به سال فيل (عام الفيل) معروف گشت.

 

 

 

محل تولد حضرت محمد (ص): مكه معظمه، در سرزمين حجاز (عربستان سعودى كنونى).

 

 

 

نسب پدرى حضرت محمد (ص): عبدالله بن عبدالمطلب (شيبة الحمد) بن هاشم (عمرو) بن عبدمناف بن قصّى بن كلاب بن مرّة بن كعب بن لوىّ بن غالب بن فهر بن مالك بن نضر (قريش) بن كنانة بن خزيمة بن مدركة بن الياس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان.

 

 


حضرت محمد (ص) روايت شده است كه هرگاه نسب من به عدنان رسيد، همان جا نگاه داريد و از آن بالاتر نرويد. اما در كتاب‏هاى تاريخى، نسب آن حضرت تا حضرت آدم(ع) ثبت و ضبط شده است كه فاصله بين عدنان تا حضرت اسماعيل، فرزند ابراهيم خليل الرحمن(ع) به هفت پشت مى‏رسد.

 

 

 

مادر حضرت محمد (ص): آمنه، دختر وهب بن عبد مناف.

 



اين بانوى جليل القدر، در طهارت و تقوا در ميان بانوان قريشى، كم‏ نظير و سرآمد همگان بود. وى پس از تولد حضرت محمّد(ص) دو سال و چهارماه و به روايتى شش سال زندگى كرد و سرانجام، در راه بازگشت از سفرى كه به همراه تنها فرزندش، حضرت محمّد(ص) و خادمه‏اش، ام ايمن جهت ديدار با اقوام خويش عازم يثرب (مدينه) شده بود، در مكانى به نام «ابواء» بدرود حيات گفت و در همان جا مدفون گشت.

 

 

و چون عبدالله، پدر حضرت محمد(ص) دو ماه (و به روايتى هفت ماه) پيش از ولادت فرزندش از دنيا رفته بود، كفالت آن حضرت را جدش، عبدالمطلب به عهده گرفت. نخست وى را به ثويبه (آزاد شده ابولهب) سپرد تا وى را شير دهد و از او نگه‏دارى كند؛ اما پس از مدتى وى را به حليمه، دختر عبدالله بن حارث سعديه واگذار كرد. حليمه گرچه دايه آن حضرت بود، اما به مدت پنج سال براى وى مادرى كرد.

 

 

 

 

زندگی نامه حضرت محمد,زندگینامه حضرت محمد,بیوگرافی حضرت محمد,حضرت محمد

 

 

 

 

زندگی نامه حضرت محمد (ص)

 

 

مدت رسالت و زمامدارى حضرت محمد (ص): از 27 رجب سال چهلم عام الفيل (610 ميلادى)، كه در سن چهل سالگى به رسالت مبعوث شده بود، تا 28 صفر سال يازدهم هجرى، كه رحلت فرمود، به مدت 23 سال عهده‏دار امر رسالت و نبوت بود. حضرت محمد (ص)  علاوه بر رسالت، به مدت ده سال امر زعامت و زمامدارى مسلمانان را پس از مهاجرت به مدينه طيبه بر عهده داشت.

 

 



همسران حضرت محمد (ص):

 


1. خديجه بنت خويلد.


2. سوده بنت زمعه.


3. عايشه بنت ابى بكر.


4. امّ شريك بنت دودان.


5. حفصه بنت عمر.


6. ام حبيبه بنت ابى سفيان.


7. امّ سلمه بنت عاتكه.


8. زينب بنت جحش.


9. زينب بنت خزيمه.


10. ميمونه بنت حارث.


11. جويريه بنت حارث.


12. صفيّه بنت حىّ بن اخطب.

 

 


نخستين زنى كه افتخار همسرى حضرت محمد (ص) را يافت، خديجه بنت خويلد بود. حضرت محمّد(ص) پيش از رسيدن به مقام رسالت، در سن 25 سالگى با اين بانوى بزرگوار ازدواج نمود.

 

 

خديجه كبرى (س) با موقعيت و اموال خويش، خدمات شايانى به پيامبر اكرم(ص) در اظهار رسالتش كرد. اين بانوى بزرگ، از افتخارات زنان عالم است و در رديف بانوان قدسى، همانند مريم و آسيه، قرار دارد. حضرت محمد (ص) به احترام خديجه كبرى (س) تا هنگامى كه وى زنده بود، با هيچ زن ديگرى ازدواج نكرد. همو بود كه دردها و رنج‏هاى پيامبر(ص) را، كه سران شرك و كفر متوجه آن حضرت مى‏كردند، تسلّى داده و او را در رسالت و نبوتش يارى می‏داد.

 



خديجه كبرى(س) به خاطر مقام و منزلتى كه در اسلام به دست آورده بود، مورد لطف و عنايت مخصوص پروردگار جهانيان قرار گرفت. به همين جهت روزى جبرئيل امين به محضر پيامبر اكرم(ص) شرفياب شد و گفت: اى محمد! سلام خدا را به همسرت خديجه برسان. پيامبر اكرم(ص) به همسرش فرمود: اى خديجه! جبرئيل امين از جانب خداوند متعال به تو سلام مى‏رساند. خديجه گفت: «اللّه السّلام و منه السّلام و على جبرئيل السّلام».

 



حضرت خديجه (س) در ايام همسرى با حضرت محمد (ص) از احترام ويژه رسول‏ خدا(ص) برخوردار بود و پيامبر(ص) نيز همسرى مهربان و وفادار براى او بود. آن حضرت پس از وفات خديجه (در رمضان سال دهم بعثت) همواره از او به نيكى ياد می‏كرد.

 



از عايشه، سومين حضرت محمد (ص)، روايت شده است:

 



«كانَ رَسُولُ اللّهِ(ص) لايَكادُ يَخْرُجُ مِنَ الْبَيْتِ حَتّى يَذْكُرَ خَديجَةَ فَيَحْسَنُ الثَّناءِ عَلَيْها، فَذَكَرها يَوْماً مِنَ الْاَيّامِ فَادْرَكَتْني الْغَيْرةَ، فَقُلْتُ: هَلْ كانَتْ اِلاّ عَجُوزاً وَقَدْ اَبْدَلَكَ اللّهُ خَيْراً مِنْها، فَغَضَبَ حَتّى‏ اهْتَزَّ مَقْدَمُ شَعْرِهِ مِنَ الغَضَبِ‏. (1)

 

 

حضرت محمد (ص) هيچ‏گاه از خانه بيرون نمی‏رفت مگر اين كه يادى از خديجه مى‏كرد و از او به نيكى نام مى‏برد. يك روز كه حضرت محمد (ص) از خديجه (س) ياد كرده و خوبى‏هاى او را بيان میكرد، غيرت زنانگى بر من غالب شد و به پيامبر(ص) گفتم: آيا او يك پيرزن بيشتر بود و حال آن كه خداوند بهتر از آن (يعنى عايشه) را به تو داده است؟ پيامبر اكرم(ص) از اين گفتار من، خشمگين شد، به طورى كه موهاى جلوى سرش از شدت خشم به حركت درآمد.

 

 

 

  زندگی نامه حضرت محمد (ص)

 



فرزندان حضرت محمد (ص):



الف) پسران ان حضرت محمد (ص):

 


1. قاسم. او پيش از بعثت پيامبر اكرم(ص) تولد يافت. از اين رو پيامبر(ص) را ابوالقاسم ناميدند.

 


2. عبدالله. اين كودك چون پس از بعثت به دنيا آمده بود، وى را «طيّب» و «طاهر» مى‏گفتند.

 


3. ابراهيم. او در اواخر سال هشتم هجرى متولد شد و در رجب سال دهم هجرى وفات يافت.

 


عبدالله و قاسم از خديجه كبرى (س) و ابراهيم از ماريه قبطيه متولد شدند. وهرسه آنان در سنين كودكى از دنيا رفتند.

 

 

 

ب) دختران حضرت محمد (ص):

 

 

1. زينب (س). 2. رقيه (س). 3. ام كلثوم (س). 4. فاطمه زهرا (س).



دختران حضرت محمد (ص) همگى از حضرت خديجه(س) متولد شدند و تمام فرزندان رسول خدا(ص) جز فاطمه زهرا (س) پيش از رحلت آن حضرت، از دنيا رفته بودند. تنها فرزندى كه از آن حضرت در زمان رحلتش باقى مانده بود، فاطمه زهرا(س)، آخرين دختر وى بود. اين بانوى مكرّمه، افتخار بانوان عالم، بلكه همه انسان‏ها و مورد تقديس و تكريم فرشتگان عرشى است. همو است كه مادر سبطين و امّ الأئمة المعصومين(ع) است.

 

 



گرچه پيامبر اسلام(ص) به تمام خاندان مؤمن خويش علاقه‏مند بود، اما در ميان همسرانش بيش از همه، به خديجه كبرى (س) و در ميان فرزندانش بيش از همه، به فاطمه زهرا (س) علاقه‏مند بوده و اظهار محبت و لطف میفرمود.


 

زندگی نامه حضرت محمد (ص)

 

 

 

آغاز بعثت حضرت محمد (ص):

 

 


محمد امين ( ص ) قبل از شب 27 رجب در غار حرا به عبادت خدا و راز و نياز با آفريننده جهان مي پرداخت و در عالم خواب رؤياهايی مي ديد راستين و برابر با عالم واقع . روح بزرگش برای پذيرش وحی - کم کم - آماده مي شد .

 

 

درآن شب بزرگ جبرئيل فرشته وحی مأمور شد آياتی از قرآن را بر محمد ( ص ) بخواند و او را به مقام پيامبری مفتخر سازد . سن محمد ( ص ) در اين هنگام چهل سال بود . در سکوت و تنهايی و توجه خاص به خالق يگانه جهان جبرئيل از محمد ( ص ) خواست اين آيات را بخواند : " اقرأ باسم ربک الذی خلق . خلق الانسان من علق . اقرأ وربک الاکرم . الذی  علم بالقلم . علم الانسان ما لم يعلم " . يعنی : بخوان به نام پروردگارت که آفريد . او انسان را از خون بسته آفريد . بخوان به نام پروردگارت که گرامي تر و بزرگتر است . خدايی که نوشتن با قلم را به بندگان آموخت . به انسان آموخت آنچه را که نمي دانست .

 

 

 

 

زندگی نامه حضرت محمد,زندگینامه حضرت محمد,بیوگرافی حضرت محمد,حضرت محمد

 

 

 

 

 

زندگی نامه حضرت محمد (ص)

 

 

 

حضرت محمد (ص) - از آنجا که امی و درس ناخوانده بود - گفت : من توانايی  خواندن ندارم . فرشته او را سخت فشرد و از او خواست که " لوح " را بخواند . اما همان جواب را شنيد - در دفعه سوم - محمد ( ص ) احساس کرد مي تواند " لوحی " را که در دست جبرئيل است بخواند . اين آيات سرآغاز مأموريت بسيار توانفرسا و مشکلش بود .

 

 

جبرئيل مأموريت خود را انجام داد و محمد ( ص ) نيز از کوه حرا پايين آمد و به سوی خانه خديجه رفت . سرگذشت خود را برای همسر مهربانش باز گفت . خديجه دانست که مأموريت بزرگ " محمد " آغاز شده است . او را دلداری و دلگرمی داد و گفت : " بدون شک خدای مهربان بر تو بد روا نمي دارد زيرا تو نسبت به خانواده و بستگانت مهربان هستی و به بينوايان کمک مي کنی و ستمديدگان را ياری مي نمايی " . سپس محمد ( ص ) گفت : " مرابپوشان " خديجه او را پوشاند .

 

حضرت محمد (ص) اندکی به خواب رفت . خديجه نزد " ورقة بن نوفل " عمو زاده اش که از دانايان عرب بود رفت ، و سرگذشت محمد ( ص ) را به او گفت . ورقه در جواب دختر عموی خود چنين گفت : آنچه برای محمد ( ص ) پيش آمده است آغاز پيغمبری  است و " ناموس بزرگ " رسالت بر او فرود مي آيد . خديجه با دلگرمی به خانه برگشت .

 

 

 

معراج حضرت محمد (ص):

 


پيش از هجرت به مدينه که در ماه ربيع الاول سال سيزدهم بعثت اتفاق افتاد، دو واقعه در زندگی حضرت محمد (ص) پيش آمد که به ذکر مختصری از آن مي پردازيم : در سال دهم بعثت "معراج " پيغمبر اکرم (ص ) اتفاق افتاد و آن سفری بود که به امر خداوند متعال و بهمراه امين وحی (جبرئيل ) و بر مرکب فضا پيمايی به نام "براق " انجام شد.

 

 

حضرت محمد (ص) اين سفر با شکوه را از خانه ام هانی خواهر امير المومنين علی (ع ) آغاز کرد و با همان مرکب به سوی بيت المقدس يا مسجد اقصی روانه شد، و از بيت اللحم که زادگاه حضرت مسيح است و منازل انبيا (ع ) ديدن فرمود.

 

 

سپس سفر آسمانی خود را آغاز نمود و از مخلوقات آسمانی و بهشت و دوزخ بازديد به عمل آورد، و در نتيجه از رموز و اسرار هستی و وسعت عالم خلقت و آثار قدرت بی پايان حق تعالی آگاه شد و به "سدرة المنتهي " رفت و آنرا سراپا پوشيده از شکوه و جلال و عظمت ديد. سپس از همان راهی  که آمده بود به زادگاه خود "مکه " بازگشت و از مرکب فضا پيمای خود پيش از طلوع فجر در خانه "ام هاني " پائين آمد.

 

 

به عقيده شيعه اين سفر جسمانی بوده است نه روحانی چنانکه بعضی  گفته اند. در قرآن کريم در سوره "اسرا" از اين سفر با شکوه بدين صورت ياد شده است : "منزه است خدايی که شبانگاه بنده خويش را از مسجد الحرام تا مسجد اقصی که اطراف آن را برکت داده است سير داد، تا آيتهای  خويش را به او نشان دهد و خدا شنوا و بيناست ". در همين سال و در شب معراج خداوند دستور داده است که امت پيامبر خاتم (ص ) هر شبانه روز پنج وعده نماز بخوانند و عبادت پروردگار جهان نمايند، که نماز معراج روحانی مومن است .

 

 


اصحاب و ياران حضرت محمد (ص):

 



پيامبر اسلام(ص) چه در مكّه معظمه و چه در مدينه، داراى اصحاب و ياران باوفايى بود كه برخى از آنان پيش از آن حضرت و برخى ديگر پس از ايشان از دنيا رفتند و تعداد آنان به هزاران نفر مى‏رسد. در اين جا به نام برخى از صحابه مشهور آن حضرت اشاره می‏شود:

 



1. على بن ابى‏طالب(ع).


2. ابوطالب بن عبد المطلب.


3. حمزة بن عبدالمطلب.


4. جعفربن ابى‏طالب.


5. عباس بن عبدالمطلب.


6. عبداللّه بن عباس.


7. فضل بن عباس.


8. معاذبن جبل.


9. سلمان فارسى.


10. ابوذر غفارى (جندب بن جناده).


11. مقداد بن اسود.


12. بلال حبشى.


13. مصعب بن عمير.


14. زبير بن عوام.


15. سعد بن ابى وقاص.


16. ابو دجانه.


17. سهل بن حنيف.


18. سعد بن معاذ.


19. سعد بن عباده.


20. محمد بن مسلمه.


21. زيد بن ارقم.


22. ابو ايوب انصارى.


23. جابر بن عبدالله انصارى.


24. حذيفة بن يمان عنسى.


25. خالد بن سعيد اموى.


26. خزيمة بن ثابت انصارى.


27. زيد بن حارثه.


28. عبدالله بن مسعود.


29. عمار بن ياسر.


30. قيس بن عاصم.


31. مالك بن نويره.


32. ابوبكر بن ابى قحافه.


33. عثمان بن عفان.


34. عبدالله بن رواحه.


35. عمر بن خطّاب.


36. طلحة بن عبيدالله.


37. عثمان بن مظعون.


38. ابو موسى اشعرى.


39. عاصم بن ثابت.


40. عبدالرحمن بن عوف.


41. ابوعبيده جراح.


42. ابو سلمه.


43. ارقم بن ابى ارقم.


44. قدامة بن مظعون.


45. عبدالله بن مظعون.


46. عبيدة بن حارث.


47. سعيد بن زيد.


48. خَبّاب بن اَرَت.


49. بريده اسلمى.


50. عثمان بن حنيف.


51. ابو هيثم تيهان.


52. ابىّ بن كعب.

 

 

 

تاريخ و سبب رحلت حضرت محمد (ص):

 

 

دوشنبه 28 صفر، بنا به روايت بيشتر علماى شيعه و دوازدهم ربيع الاول بنا به قول اكثر علماى اهل سنّت، در سال يازدهم هجرى، در سن 63 سالگى، در مدينه بر اثر زهرى كه زنى يهودى به نام زينب در جريان نبرد خيبر به آن حضرت خورانيده بود. معروف است كه پيامبر اسلام(ص) در بيمارىِ وفاتش مى‏فرمود: اين بيمارى از آثار غذاى مسمومى است كه آن زن يهودى پس از فتح خيبر براى من آورده بود.

 

 

 

محل دفن حضرت محمد (ص):

 

 

مدينه مشرفه، در سرزمين حجاز (عربستان سعودى كنونى) در همان خانه‏اى كه وفات يافته بود. هم اكنون مرقد مطهر آن حضرت، در مسجد النبى قرار دارد.

 

 

زندگی نامه حضرت محمد,زندگینامه حضرت محمد,بیوگرافی حضرت محمد

 

 



مطالب مرتبط



: مرتبه
نوشته شده در دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:, ساعت 9:59 توسط سياوشي

روزی، یک پدر با پسرش وارد یک مرکز تجاری می شوند. پسر متوجه دو دیوار براق نقره ای رنگ می شود که به شکل کشویی از هم جدا شدند و دو باره به هم چسبیدند، از پدر می پرسد: این چیست ؟

پدر که تا به حال در عمرش آسانسور ندیده می گوید:

پسرم، من تا کنون چنین چیزی ندیده ام، و نمی دانم.

در همین موقع آن ها زنی بسیار چاق را می بینند که با صندلی چرخدارش به آن دیوار نقره ای نزدیک شد و با انگشتش چیزی را روی دیوار فشار داد، و دیوار براق از هم جدا شد ، و آن زن خود را به زحمت وارد اتاقکی کرد. دیوار بسته شد. پدر و پسر، هر دو چشمشان به شماره هایی بر بالای آسانسور افتاد که از یک شروع و بتدریج تا سی رفت. هر دو خیلی متعجب تماشا می کردند که ناگهان، دیدند شماره ها به طور معکوس و به سرعت کم شدند تا رسید به یک، در این وقت دیوار نقره ای باز شد، و آن ها حیرت زده دیدند، دختر ۲۴ ساله ای از آن اتاقک خارج شد.

پدر در حالی که نمی توانست چشم از آن دختر بردارد، به آهستگی، به پسرش گفت: پسرم، زود برو مادرت را بیار اینجا...



: مرتبه
نوشته شده در یک شنبه 8 بهمن 1391برچسب:, ساعت 8:10 توسط سياوشي

روزی، سنگتراشی که از کار خود ناراضی بود و احساس حقارت می کرد، از نزدیکی خانه بازرگـانی رد می شد. در باز بود و او خانه مجلل، باغ و نوکران بازرگان را دید و به حال خود غبطه خورد و با خود گفت: این بازرگان چقدر قدرتمند است! و آرزو کرد که مانند بازرگان باشد.
در یک لحظه، او تبدیل به بازرگانی با جاه و جلال شد. تا مدت ها فکر می کرد که از همه قدرتمند تر است، تا این که یک روز حاکم شهر از آنجا عبور کرد، او دید که همه مردم به حاکم احترام می گذارند حتی بازرگانان. مرد با خودش فکر کرد: کاش من هم یک حاکم بودم، آن وقت از همه قوی تر می شدم!

در همان لحظه، او تبدیل به حاکم مقتدر شهر شد. در حالی که روی تخت روانی نشسته بود، مردم همه به او تعظیم می کردند. احساس کرد که نور خورشید او را می آزارد و با خودش فکر کرد که خورشید چقدر قدرتمند است.

او آرزو کرد که خورشید باشد و تبدیل به خورشید شد و با تمام نیرو سعی کرد که به زمین بتابد و آن را گرم کند.

پس از مدتی ابری بزرگ و سیاه آمد و جلوی تابش او را گرفت. پس با خود اندیشید که نیروی ابر از خورشید بیشتر است، و تبدیل به ابری بزرگ شد.

کمی نگذشته بود که بادی آمد و او را به این طرف و آن طرف هل داد. این بارآرزو کرد که باد شود و تبدیل به باد شد. ولی وقتی به نزدیکی صخره سنگی رسید، دیگر قدرت تکان دادن صخره را نداشت. با خود گفت که قوی ترین چیز در دنیا، صخره سنگی است و تبدیل به سنگی بزرگ و عظیم شد.

همان طور که با غرور ایستاده بود، ناگهان صدایی شنید و احساس کرد که دارد خرد می شود. نگاهی به پایین انداخت و سنگتراشی را دید که با چکش و قلم به جان او افتاده است



: مرتبه
نوشته شده در شنبه 7 بهمن 1391برچسب:, ساعت 10:4 توسط سياوشي

 

آخرین کلماتی افراد هنگام مرگ.
 

آخرین کلمات یک برقکار : خوب حالا روشنش کن…

آخرین کلمات یک ملوان زیردریایی : من عادت ندارم با پنجرهء بسته بخوابم…

آخرین کلمات یک متخصص خنثی بمب : این سیم آخری رو که قطع کنم تمومه…

آخرین کلمات یک نارنجک‌انداز : گفتی تا چند بشمرم؟

آخرین کلمات یک جهانگرد در آمازون : این نوع مار رو میشناسم، سمی نیست…

آخرین کلمات یک پلیس : شیش بار شلیک کرده، دیگه گلوله نداره…

آخرین کلمات یک چترباز : پس چترم کو؟

آخرین کلمات یک خبرنگار : بله، سیل داره به طرفمون میاد…

آخرین کلمات یک خلبان : ببینم چرخها باز شدند یا نه؟

آخرین کلمات یک داور فوتبال : نخیر آفساید نبود!

آخرین کلمات یک دربان : مگه از روی نعش من رد بشی…

آخرین کلمات یک دوچرخه‌سوار : نخیر حق تقدم با منه!

آخرین کلمات یک دیوانه : من یه پرنده‌ام!

آخرین کلمات یک سرنشین اتوموبیل : برو سمت راست راه بازه…

آخرین کلمات یک شکارچی : مامانت کجاست کوچولو؟.

آخرین کلمات یک غواص : نه این طرفها ه وجود نداره…

آخرین کلمات یک فضانورد : برای یک ربع دیگه هوا دارم…

آخرین کلمات یک قصاب : اون چاقو بزرگه رو بنداز ببینم…

آخرین کلمات یک قهرمان : کمک نمیخوام، همه‌اش سه نفرند…

آخرین کلمات یک قهرمان اتوموبیلرانی : مکانیک یادش رفته ترمز رو درست کنه!

آخرین کلمات یک کارآگاه خصوصی : قضیه روشنه، قاتل شما هستید!

آخرین کلمات یک کامپیوتر : هارددیسک پاک شده است…

آخرین کلمات یک کوهنورد : سر طناب رو محکم بگیری ها…

آخرین کلمات یک گروگان : من که میدونم تو عرضهء شلیک کردن نداری…

آخرین کلمات یک گیتاریست : یه خرده ولوم بده…

آخرین کلمات یک انسان عصر حجر : فکر میکنی توی این غار چیه؟

آخرین کلمات یک مادر : بالأخره سی‌دی‌هات رو مرتب کردم…

آخرین کلمات یک متخصص آزمایشگاه : این آزمایش کاملاً بیخطره…

آخرین کلمات یک متخصص کامپیوتر : معلومه که ازش بک‌آپ گرفتم!

آخرین کلمات یک معلم رانندگی : نگه دار! چراغ قرمزه!

آخرین کلمات یک ملوان : من چه میدونستم که باید شنا بلد باشم؟

آخرین کلمات یک بندباز : نمیدونم چرا چشمام سیاهی میره…

آخرین کلمات یک پزشک : راستش تشخیص اولیه‌ام صحیح نبود.بیماریتون لاعلاجه…

آخرین کلمات یک بیمار : مطمئنید که این آمپول بی خطره؟

آخرین کلمات یک پیشخدمت رستوران : باب میلتون بود؟

آخرین کلمات یک جلاد : ای بابا، باز تیغهء گیوتین گیر کرد…

آخرین کلمات یک خون‌آشام : نه بابا خورشید یه ساعت دیگه طلوع میکنه!



: مرتبه
نوشته شده در چهار شنبه 4 بهمن 1391برچسب:, ساعت 16:53 توسط سياوشي


                                                              

  محرم
                                                         ماه بالیدن است ......... ................ نه نالیدن


                                                        بساطش آموزه است ....................... نه موزه


                                                       تمرین خوب نگریستن است ....... نه خوب گریستن


                                                        نماد شعور مذهب است............... نه شور مذهب


           منتظران مهدی (عج) به هوش با شید                                          حسین  (ع) را منتظرانش شهید كردند !!!




: مرتبه
نوشته شده در چهار شنبه 4 بهمن 1391برچسب:, ساعت 16:51 توسط سياوشي




منوي اصلي
نويسندگان

آرشيو وبلاگ

دوستان
قالب وبلاگ رایگان
حقوقدانان جوان ایران
پارس کلوپ
سایت آموزشی علمی مدرسه پیامک
فرهنگی
نت پاک
نواي دل
مهروماه
برهان يوز
برهان
ديده بان
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان حديث آرزومندي و آدرس siavoshi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






پيوندهاي روزانه

آرشيو پيوندهاي روزانه

امکانات ديگر